سایت رسمی فرهاد مجیدی

کاپیتان ابی ها

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید. ابراهیم مرادی هرندی . شرکت پرنیان سیستم هرند. سایت رسمی فرهاد مجیدی.

آرشیو مطالب

لینکهای مفید

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





Alternative content


var texts = new Array() texts[1] = "" var ry = Math.floor(Math.random() * texts.length) if (ry == 0) { ry = 1 } document.write(texts[ry]);

فرهاد مجیدی


 

                              كليكـــــ كــــــــن , نـــــظــــر بـــــده

                

             

 

 

                 

              
                                                                                      

    

 

 

http://irimg.net/images/ubtdkf7h5ri95e1jh92e.gif

                                                                 

 

           SIGNAL

فرهاد مجیدی

سلامی دوباره دوستای گلم

فرهاد مجید تو نظر سنجی محبوبترین بازیکن از این پسره لنگیه (علی کریمی ) جلو زد .

ایول به کسایی که به کاپیتان رای دادن

این نظرسنجی تموم نشده و هنوز ادامه داره . بازم به فرهاد رای بدید . دمتون گرم آبی ها

http://abieteh.com/wp-content/uploads/2011/07/FaRHAD-3.jpg

اوخواهد امد

عشقه مایی  //// هرجای دنیایی

فرهاد مجیدی

عاشقتم

بیا استقلال که دلمون واست یه ذره شده

فرهاد مجیدی

دوستان امیدوارم فرهاد به استقلال برگرده ولی اگه خدای نکرده این اتفاق نیفتاد از اولین بازی فرهاد مجیدی رو روی سکو ها تشویق میکنم تا اون کسی که نزاشت فرهاد برگرده حالیش بشه چقد فرهاد طرفدار داره

اینو به دوستاتون خبر رسانی کنید

کوچیکه همتون (JAVAD)

1b7rv32m11vth0rcnku5.jpg

عکسی از 2 اسطوره

sjtx7wiwwsqqq27odtp.jpg

فرهاد مجیدی

کد خبر : 974251    زمان ارسال : سه شنبه 1391/04/06 09:30

فرهاد در ترکيه به کرماني‌ها ملحق مي‌شود؟

امشب مذاکرات نهايي مجيدي با مس کرمان


رئيس هيئت مديره باشگاه مس کرمان امشب مذاکرات نهايي را با مدير برنامه فرهاد مجيدي انجام مي‌دهد.


 سيد رضا هاشمي دبير هيئت مديره باشگاه مس کرمان در گفتگويي اظهار داشت: قرار است امشب عبدالرضا داوري رئيس هيئت مديره باشگاه مس کرمان با مدير برنامه هاي فرهاد مجيدي مذاکره نهايي را در تهران انجام دهد. در صورتي که مذاکرات امشب با موفقيت انجام شود و مجيدي قيمت معقول و منطقي از باشگاه بخواهد با باشگاه مس کرمان قرارداد امضا مي کند.


وي افزود: مس کرمان صبح امروز راهي اردوي ترکيه شده در صورت توافق باشگاه مس با مجيدي، اين بازيکن از قطر به ترکيه مي رود و به اردوي تيم مس اضافه مي شود.


 

Naaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa

فرهاد مجیدی

شماره 7 به سیاوش رسید

shomarE 7 rO dadan b akbarPOOOr....dg harFI vase Goftan nemimOOne....farHad haNNoz khodaFEZi nakarDE bood namaRDa...in 7 vase ma MOGHADASE..chera kasi nemifahme

فرهاد مجیدی

کد خبر : 975022    زمان ارسال : سه شنبه 1391/04/13 08:46

حضور جباري و مجيدي در مس کرمان منتفي شد


دو بازيکن مورد نظر باشگاه مس کرمان که مذاکراتي را با مسئولان اين باشگاه انجام داده بودند، در تماس با يکي از مسئولان کرماني خبر انصراف خود از حضور در اين تيم ليگ برتري را اعلام کردند.


   به گزارش خبرنگار مهر، فرهاد مجيدي و مجتبي جباري که جزو ستاره هاي سالهاي اخير تيم فوتبال استقلال به شمار مي روند، از جمله بازيکنان مورد توجه در فصل نقل و انتقالات ليگ دوازدهم بودند که نتوانستند در فهرست آبي پوشان براي فصل پيش رو قرار داشته باشند.


اين دو بازيکن در چند روز قبل مذاکرات غيرمستقيم خود با مسئولان باشگاه مس کرمان را آغاز کردند و به توافقات ابتدايي نيز دست پيدا کرده بودند اما به دنبال تغييراتي که عصر دوشنبه در هيات مديره باشگاه مس کرمان صورت گرفت، مجيدي و جباري از حضور در کرمان منصرف شدند و درتماس با داوري رئيس پيشين هيات مديره اين باشگاه انصرافشان از حضور در مس را اعلام کردند.


مجتبي جباري که در سالهاي گذشته هم يکي از بازيکنان خبرساز بود، اين فصل هم در فهرست ابتدايي اميرقلعه نويي قرار داشت اما در تمرينات اين تيم حاضر نشد تا قلعه نويي نيز اعلام کند ديگر نيازي به اين بازيکن ندارد. فرهاد مجيدي نيز پس از آنکه نتوانست به استقلال برگردد در مصاحبه اي جنجالي عليه قلعه نويي موضع گرفت.


با انصراف مجيدي و جباري از حضور در مس کرمان و فراهم نبودن شرايط براي بازگشت به استقلال، مشخص نيست اين دو بازيکن فصل آينده را در کدام تيم سپري خواهند کرد.

اوخواهد امد

صدای پای کاپیتان میاد ایا میشنوی

فرهاد مجیدی

 

فرهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاده مجیـــــــــــــــــــــــــــــدی

.....................................................................................................................................

فرهاد مجیدی

فرهادمجيدي دوست دارم*

 

 

 

 

فرهادمجیدی ازجمله بازیکنانی نادراست که درفوتبال ما حکم کیمیا دارند چرا؟چون روزی خودش را باتوکل برخدا ودست برزانوی خودش بدست می اورد نه اینکه با سروصدا وسوژه شدن وسفارش این مقام واون مقام !!







فرهادجان فکرهیچی رانکن غصه نخور توتا ابد درقلب ماجاداری مطمئن باش


فرهادمجیدی , اسطوره , الگو , متعصب , سخت کوش , کاپیتان ,همه کاره ,  گلزن , گلساز , قدرتمند , استقلال تهران , لیگ برتر , عکس , تصویر ,  جدیدترین ,

فرهاد مجیدی

فرهاد مجیدی

 خوش آمدیدبه

تولد


تقدیم به کاپیتان:
نایت اسکین
اخه توی زندگیم تو امید اخری

دل منوباخودت تا کجاها می بری

تو مثل عروسکی وای چقدربانمکی

می دونم مثل دلت خودتم بی کلکی

توقشنگ ترازگلی

توشیرین ترازعسل

مثل ماه اسمون

مثل شاه بیت غزل

توعزیزی واسه من

مثل چوب خط نفس

وایییییی چقدر دوستت دارم

می خوامت همین بس

تولد****تولد

تولدتت مبارک

بیا شمع مارو فوت کن

تا

۷۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

زنده باشی

نایت اسکین

اینم از کادوی من:

برایت یک بغل مریم

برایت قدرت ارش که دشمن را زنی اتش

برایت سفره ای ساده حلال پاک اماده

برایت یک غزل احساس دوبیتی های عطریاس

برایت هرچه خوبی هست صمیمانه دعا کردم

فرهاد مجیدی

دختران فوتبالي

مهلاي پرسپوليسي.فاطمه ي استقلالي
-------------------------------------------------------------------

 سلام دوستان

من فاطمه هستم و این اولین پست منه امید وارم

 که خوشتون بیاد . راستی نظر یادتون نره

 

نام : فرهاد مجیدی

تاریخ تولد :۱/۳/۱۳۵۵ (3زوئن 1977)

محل تولد :تهران

قد : 179 سانتی متر

وزن : 73 کیلو گرم

همسرش ازپرسنل اصلی شرکت هواپیمایی بودکه هنگامی که

برای تهیه ی بلیط اقدام کرده بود با او آشنا میشود.

متاهل وصاحب دوفرزند است.دخترش تیام متولد سال ۳۰/۷/۱۳۸۳

 و پسرش امیربردیا متولد۱۹/۳/۱۳۸۷میباشد..نام تیام را

خودش انتخاب کرد ونیز علاقه ی خاصی نسبت به اودارد.

تولددخترش رابهترین رخداد زندگیش ذکر میکند وهمیشه قسم

اولش نام اوبوده وهست.همه ي تلاشش رو مي كنه تا تيام

وامیربردیا توي زندگي آرامش داشته باشند و هميشه ميگه تيام همه ي

زندگي منه.شهرت رو زماني دوست داره كه بين مردم محبوب باشه.

به مارک اعتقاد نداره بیشترروی ظاهراجناس وچیزی که

از همون اول دلش میخواد خرید میکنه. وبا این وجود

فوق العاده خوشتیپه چهار ماشین دارد وماشین موردعلاقه اش

 بی ام و مدل تیپ هفت که هم اکنون همراه(( بنتلی)) 2008

وی درامارات ونیز دوماشین دیگرش(پرادو و بنز مشکی او)

درایران است.بهترین خاطره اش سفرش به کربلا همراه با تیم

پاس بوده.کتاب خودش(شیرین وفرهاد )رادوست دارد.

از ویژگیهای منفی اش که خود اونیز به آن اشاره میکند

عدم توانایی اش در برقراری ارتباط با دیگران است.

مثل هرانسان دیگری از دروغ متنفر اما فردی صبور

است.عاشق فیلم وسینما رفتن است وهنرمندمحبوبش امین حیایی و

بهرام رادان است.موسیقی لایت وآرامش بخش را می پسندد.

خواننده ی محبوبش شادمهراست.از میان باشگاه های خارجی

به اینتر ومیلان علاقه مند است

نظرات او در باره ی این کلمات نیز خواندنی است:

ناصر حجازی:محبوب هواداران استقلال

امیرقلعه نویی:هوادارا دوستش دارند

غلامرضا عنایتی:مهاجم گلزن

اکبر عبدی:هنر پیشه هزار چهره

علی پروین:سلطان پرسپولیسی ها

فرزاد مجیدی:برادر خوشتیپ خودم

افشین قطبی:مربی با کلاس ودانش

فرهاد کاظمی:مربی جسور

فتح الله زاده:فقط مدیرعاملی بهش میاد

علیرضا نیکبخت:حیف شد که از استقلال رفت

فرهاد مجیدی

 

ناگفته هايي از زندگي مجيدي
فرهاد ،‌مردي كه ژنرال نمي خواست باشد
امير قلعه نويي يار هميشگي‌اش نظري جويباري را صدا مي‌زند و از او مي‌خواهد كار را تمام كند: «برو به واعظ بگو من اين فرهاد پير را نمي‌خواهم. يعني از اول هم او را نمي‌خواستم. تا وقت هست او را با سيدصالحي معاوضه كنيد حتي اگر تا 50 ميليون تومان هم خواستند اشكالي ندارد. فقط فرهاد را رد كنيد، برود!»
نظري جويباري پيغام امير را بي‌معطلي به دفتر واعظ آشتياني برد: «آقا امير مي‌گويد فرهاد را با مهاجم پيكان (سيدصالحي) معاوضه كنيم. انگار به كارش نمي‌آيد.»
واعظ از اين پيشنهاد جا مي‌خورد: «برو به امير بگو اگ
مقدمه: آخرين بازمانده نسل طلايي فوتبال ايران كه جزو گروه فاتحان آن بازي به‌يادماندني و شكوهمند در ملبورن استراليا و صعود به جام جهاني لقب گرفته است دنياي متفاوتي با ساير همرزمان خود دارد. فرهاد مجيدي به‌دليل محدوديت‌هايي كه براي خود در ارتباط با خبرنگاران ايجاد كرده- به قول خودش فقط با 2 روزنامه ورزشي و يك خبرگزاري گفت‌وگو مي‌كند- همواره به عنوان يك علامت سوال ميان خبرنگاران و اصحاب رسانه مطرح بوده است. همين دوري همواره شايعاتي را پيرامون كاپيتان استقلال ايجاد كرده است؛ شايعاتي كه حتي به زندگي شخصي او رسوخ پيدا كرده و گاها روابط خانوادگي او را نيز تحت‌الشعاع قرار داده است. فرهاد دنياي متفاوتي دارد كه اين حاصل تعريف خاصي است كه او از زندگي مي‌كند، مي‌گويد: «ديگر نمي‌توانم در زندگي‌ام به افراد زيادي اعتماد كنم. آنها كه در دايره معتمدين من قرار دارند بسيار محدودند؛ شايد به تعداد انگشتان دو دست هم نرسند!»
روشي كه مجيدي امروز در زندگي خود به‌كار گرفته حاصل اتفاقاتي است كه از زمان حضورش به عنوان يك ستاره نوظهور در فوتبال بر او گذشت. فرهاد گاهي از سوي رسانه‌ها چنان بزرگ شد كه تا مرز انفجار پيش رفت و گاهي نيز آنقدر به زير كشيده شد كه مي‌رفت تا مرز نابودي پيش برود. سياست‌هاي ابداعي و گاها احساسي مصائب و مشكلات فراواني را براي مجيدي به وجود آورد تا او را مجبور كند در بازگشت به فوتبال ايران از نظر برقراري ارتباط، به‌خصوص با رسانه‌ها دچار تغييرات فراواني شود. علامت سوال فرهاد ميان رسانه‌ها هر روز بزرگ و بزرگ‌تر خواهد شد تا اين حقيقت را باور كنيم كه مجيدي ديگر نمي‌خواهد مثل دوران جواني‌اش رفتار و درهاي زندگي خود را به روي همگان باز كند. فرهاد حصاري دور خود كشيده كه تا زمان حياتش باقي خواهد ماند.
***
... دوباره فرهاد، دوباره استقلال. پس از سال‌ها بازي در ليگ امارات به خانه بازگشته است. سرنوشتش دوباره با دستان اسطوره (ناصر حجازي) گره خورده است. هنوز هم او را باور دارد، مثل روزي كه از بهمن كرج به استقلال آمد. حجازي پايش را در يك كفش كرده و مدام مي‌گويد: «پس اين فرهاد چي شد؟ بياوريدش.» چند بازي از ليگ گذشته كه ناگهان سر و كله فرهاد پيدا مي‌شود. بله، فرهاد آمد. با استقبال سردي از سوي عليرضا منصوريان و پيروز قرباني! فرهاد به نگاه‌هاي‌شان بي‌توجه است. به آينده خيره شده، به روزهاي بهتر: «من تازه 30 ساله‌ام، پس مي‌توانم.» حجازي، فرهاد 30 ساله را باور دارد اما همبازي‌هايش به او مي‌خندند ... نه، يك فصل بيشتر دوام نخواهد آورد. فرهاد تمام شده. چه سرنوشتي در انتظار فرهاد خواهد بود؟ فصل هفتم فصل بدي بود؛ كابوس‌وار و بسيار نااميدكننده. حجازي ميانه‌هاي راه بركنار شد و فيروز كريمي آمد. از دست او هم كاري ساخته نبود. استقلال سيزدهم شد تا خريد بازيكني پا به سن گذاشته همچون فرهاد به سخره گرفته شود. آمدن امير قلعه‌نويي شايعات درباره فرهاد مجيدي را بيشتر مي‌كند اما قرارداد 2 ساله فرهاد مانع از كنار گذاشتنش مي‌شود. بي‌ميلي امير قلعه‌نويي به فرهاد كاملا مشهود است. از همان بدو ورود برخورد بسيار سردي با مجيدي دارد. فصل هشتم شروع مي‌شود. يك تغيير ناگهاني در رأس مديريت باشگاه استقلال تا حدودي معادلات امير را بر هم مي‌زند. او يك هفته بيشتر فرصت ندارد. استقلال هفته پنجم در رتبه هفدهم! تغيير مديريتي مثل يك شوك بود. استقلال جان گرفت اما بدون فرهاد. فرهاد پشت دروازه‌ها با بازيكنان ذخيره بغل پا مي‌زند و استقلال هم آن طرف مدام حريفانش را شكست مي‌دهد! برد پشت برد و پيروزي پشت پيروزي. امير قلعه‌نويي ناگهان جان مي‌گيرد و حس بي‌اعتمادي‌اش به فرهاد مجيدي بيشتر مي‌شود.
سرمربي استقلال نظري جويباري را صدا مي‌زند و از او مي‌خواهد كار را تمام كند: «برو به واعظ بگو من اين فرهاد پير را نمي‌خواهم. يعني از اول هم او را نمي‌خواستم. تا وقت هست او را با سيدصالحي معاوضه كنيد حتي اگر تا 50 ميليون تومان هم خواستند اشكالي ندارد. فقط فرهاد را رد كنيد، برود!» نظري جويباري پيغام امير را بي‌معطلي به دفتر واعظ آشتياني برد: «آقا امير مي‌گويد فرهاد را با مهاجم پيكان (سيدصالحي) معاوضه كنيم. انگار به كارش نمي‌آيد.» واعظ از اين پيشنهاد جا مي‌خورد: «برو به امير بگو اگر 100 ميليون هم بدهند من حاضر نيستم مجيدي را به آنها بدهم!» از همانجا آتش اختلاف ميان واعظ آشتياني و امير قلعه‌نويي روشن مي‌شود. واعظ اجازه نمي‌دهد فرهاد از استقلال جدا شود. او را باور دارد و مي‌داند انگيزه و تجربه‌اش به كار استقلال خواهد آمد. فصل هشتم با قهرماني استقلال به پايان رسيد. فرهاد در آن فصل هم مثل فصل هفتم كمرنگ بود. امير قلعه‌نويي بيشتر به بازيكنان خودش دل مي‌بست و خبري از مجيدي نبود. قهرماني استقلال شايعه جدايي فرهاد را قوت مي‌بخشيد اما مديران دوباره پاي او نشستند. فرهاد ماند و آرام، آرام جان گرفت. حضور صمد مرفاوي اميدهايش را بيشتر مي‌كرد.
***
حالا پيراهن شماره 7 بيشتر به تنش مي‌نشست؛ پيراهني كه ماجرا دارد! قبل از شروع فصل هشتم نظري جويباري به خواست امير قلعه‌نويي پيراهن شماره 7 را به خسرو حيدري مي‌دهد. امير دستور داده پيراهن شماره 7 را خسرو به تن كند و فرهاد همان شماره 27 را بپوشد. پيراهني كه به ناچار فصل هفتم تن مي‌كرد. آن روزها پيراهن شماره 7 تن محمد نوازي بود و فرهاد نمي‌توانست شماره دلخواهش را بپوشد. باز هم پيراهن شماره 7 به بازيكن ديگري داده شده است. امير قلعه‌نويي لجبازي را با مجيدي زود شروع كرده بود. مي‌توانست با همين اعداد اعصاب مجيدي را در اولين تمرين به هم بريزد. خسرو حيدري اما دستش نمي‌رود كه پيراهن شماره 7 را بردارد. يك روز پس از تقسيم پيراهن‌ها، خسرو در اولين تمرين پيراهن شماره 7 را نمي‌پوشد. نگاهي به فرهاد مي‌اندازد و مي‌گويد: «براي من افتخار است كه شما اين شماره را بپوشيد. 7 به تن من نمي‌آيد. آقا فرهاد شما بپوشيدش.» از همانجا پايه‌هاي دوستي عميق با خسرو حيدري شكل مي‌گيرد. همان شد كه فرهاد پس از جدايي خسرو در فصل دهم گفت: «هر طور شده او را فصل بعد به استقلال برمي‌گردانم، خسرو متعلق به استقلال است.» تير امير قلعه‌نويي به سنگ مي‌خورد. پروژه از بين بردن فرهاد باز هم ناكام مي‌ماند. چرا خسرو آن كار را انجام داد؟ امير بارها اين سوال را از خود مي‌پرسد اما به پاسخي نمي‌رسد. امير مي‌خواست از فرهاد يك بازيكن ناكارآمد بسازد غافل از اينكه او بعدها به اسطوره هواداران تبديل خواهد شد، غافل از اينكه فرهاد در 3 دربي پي در پي گل مي‌زند و تا مرز انتخاب به عنوان مرد سال آسيا پيش مي‌رود و ... رفاقت خسرو و فرهاد از آن روز پيچيده و پيچيده‌تر شد، به‌طوري كه معمولا در اردوها در يك اتاق مي‌خوابند. خسرو، فرهاد را اينگونه تعريف مي‌كند: «فرهاد شب‌هايي كه در اردو با هم هستيم فقط كتاب مي‌خواند و زود هم مي‌خوابد. تا حالا او را عصبي و پرخاشگر نديده‌ام. سعي مي‌كند هميشه آرام باشد. رابطه بسيار خوبي با هم داريم. اهل شوخي‌هاي ناجور نيست و به تميزي هم علاقه زيادي دارد.»
***
حرف‌هاي خسرو ما را به اعماق زندگي فرهاد مي‌برد، جايي كه براي خيلي‌ها معما شده است. او چه‌كار مي‌كند و چه‌كار نمي‌كند؟! فرهاد كيست؟ فرهاد چيست؟ زندگي او چگونه با فوتبال گره خورد؟ براي يافتن پاسخ اين سوال مي‌توان سفري كوتاه به تاريخ داشت. هفتم مهر ماه سال 1377. فينال بين قاره‌اي ميان تيم‌هاي ايران و الجزاير، ورزشگاه آزادي. استاديوم مملو از تماشاگر است. الجزاير، رباح ماجر ستاره بي‌مثالش را هم با خود به تهران آورده؛ مردي كه با پشت پا در فينال جام باشگاه‌هاي اروپا با پيراهن تيم پورتو دروازه باواريايي‌ها را گشود. الجزاير تيم شگفت‌انگيزي است. تيم ايران با مربيگري علي پروين وارد ميدان مي‌شود. فرهاد مجيدي پشت دروازه نشسته است. شب قبل از مسابقه پدرش را مجبور مي‌كند حتما اين بازي را از نزديك تماشا كند. پدرش كارمند وزارت صنايع دفاع است. نمي‌تواند فرهاد را با خود به ورزشگاه ببرد. براي همين دايي فرزندش مامور بردن فرهاد به ورزشگاه مي‌شود. فرهاد آن روزها هنوز روياي فوتباليست شدن را در ذهن نمي‌پروراند. مثل يك تماشاگر عادي بود، فقط درس، مشق و مدرسه! اما ناگهان جرقه‌هاي ذهن او روشن شد. آنجا كه يك شماره 7 فرهاد را مجذوب خودش مي‌كند. از مجيد نامجو مطلق حرف مي‌زنيم. زوج او و جواد زرينچه در بازي با الجزاير رويايي بود. آن روز آقا مجيد هرگز نمي‌دانست كه بازي چشمنواز و خيره‌كننده‌اش خالق يك اعجوبه ديگر خواهد شد. بله، آن روز مجيد نامجو مطلق در ورزشگاه آزادي سازنده فرهاد مجيدي بود. فرهادي كه بعدها جادوي فوتبال روح و جسمش را تسخير كرد و با همان پيراهن شماره 7 رويايي در استقلال ظهور كرد. نمي‌دانيم مجيد نامجومطلق را ستايش كنيم كه ناخواسته خالق مجيدي بود يا خودش را؟! كدام يك خالق فرهاد بودند؟! فرهاد و انگيزه‌هايش، فرهاد و روياهايش؟! يا آقامجيد و تكنيك بي‌مثالش؟
***
مجيد نامجومطلق هنوز هم براي فرهاد مجيدي الگو است؛ الگويي از حركت و پيشرفت. به او نگاه مي‌كند و نت‌ برمي‌دارد. فرهاد دفترچه‌اي دارد كه شايد بعدها قيمت پيدا كند! او طي همه اين سال‌ها بيكار ننشسته و براي محقق كردن روياي مربيگري خود تلاش مي‌كند. طي سال‌هايي كه پشت سر گذاشته نوع تمرين‌هاي مربيان خود را در دفترچه‌اش يادداشت كرده، از شيوه تمرين‌ها تا نحوه برخورد. از متسو چيزهاي زيادي نوشته است. به ياد مي‌آورد كه چگونه با مربيگري او در تيم العين قهرمان آسيا شد. فرهاد ديدگاه و دكترين اريش روته مولر را هم باور دارد. در فصلي كه مولر همكار مرفاوي بود، فرهاد چيزهاي زيادي از او ياد گرفت. او تمرين‌هاي روته مولر را هم مكتوب كرده است تا شايد روزي اين اصول را در ميدان مربيگري به كار بگيرد. امروز اگر از فرهاد مجيدي بپرسيد دوست داري در آينده چه كسي مربي استقلال شود قطعاً مي‌گويد «مجيد نامجومطلق». مجيد نامجومطلق براي فرهاد الگويي از حركت و پيشرفت در بازي‌هاي استقلال هم بود. بازي استقلال – راه‌آهن در فصل نهم گواهي صادق بر اين مدعا است. همان بازي كه فرهاد مجيدي پس از گلزني پيراهنش را از تن خارج كرد و به سوي سكوها دويد. چه شد كه فرهاد آن گل را زد؟ رد پاي مجيد نامجو در آن گل حس مي‌شود. رد پايي كه تا امروز پنهان مانده. بين نيمه صمد مرفاوي از نامجو مطلق مي‌خواهد با بازيكنان حرف بزند. مطلق هم رو به فرهاد مي‌كند و مي‌گويد: «در اين شرايط تو بايد به داد استقلال برسي. فقط بازيكنان بزرگ و باتجربه مي‌توانند از پس كار برآيند. فرهاد برو و يك كاري كن.» گل زيبايي بود. فرهاد ناگهان به آسمان برخواست و با ضربه سر دروازه راه‌آهن را گشود. بازي داشت تمام مي‌شد...
***
اما بازي دوباره شروع شده است. فصل نهم فصل خوبي بود و فصل دهم بهتر هم شد. رسانه‌ها فشار مي‌آورند تا فرهاد مجيدي به تيم ملي دعوت شود. افشين قطبي سختگيري مي‌كند تا اينكه فرهاد تا آستانه انتخاب به عنوان مرد سال آسيا پيش مي‌رود. او به ناچار فرهاد را فرا خواند. فرهاد پس از سال‌ها دوباره به تيم ملي آمد. اين بار ديگر خبري از تماس‌هاي واسطه‌ها نبود. گفته مي‌شد در زمان مربيگري ميروسلاو بلاژويچ و برانكو ايوانكوويچ عده‌اي با مجيدي تماس مي‌گرفتند و از او مي‌خواستند با پرداخت مبلغي حضور خود در تيم ملي را تضمين كند. فرهاد اين تماس‌ها را جدي نمي‌گرفت. با اينكه رفتار خوبي از جانب مردان كروات سر نزد اما با سكوت خود تهران را ترك كرد و بار ديگر راهي امارات شد. دعوت دوباره به تيم ملي يادآور آن تماس نيست اما اختلاف با عليرضا منصوريان باعث مي‌شود خيلي زود روي نيمكت تيم ملي بنشيند. فرهاد في‌الفور انصراف خود را از تيم ملي اعلام كرد اما رفتارهاي قطبي و همكارانش انگيزه‌اي شد تا فرهاد تلاش كند و دوباره به تيم ملي برگردد. تصور مي‌شد او فصل يازدهم ديگر تمام شود اما خواب‌هايي كه براي مجيدي ديده بودند تعبير نشد. مجيدي از هفته دوم كارش را شروع كرده با گلزني‌هاي پي در پي تا اينكه كروش پرتغالي دوباره او را به تيم ملي فرا خواند. فرهاد خنديد و في‌الفور دعوت كروش را قبول كرد. شايد آن دفترچه مخصوصش با حضور در تمرين‌هاي كروش رنگ و بوي ديگري به خود مي‌گرفت. فرهاد رفت و در تركيب اصلي تيم ملي هم قرار گرفت. با خودش مي‌گفت: «ديديد مچ قطبي را خواباندم؟!»
***
... امروز روز ديگري است. طعم انتقام از قطبي و همكارانش را چشيدم. به امير قلعه‌نويي هم فهماندم كه تمام نمي‌شوم. همان اميري كه مي‌خواست اواسط فصل هشتم من را به دليل پيري و كهولت سن از استقلال بيرون كند و به پيكان بفرستد. حالا بايد تصميم‌ ديگري بگيرم؛ تصميمي كه شايد همه را متعجب كند.
... امروز، روز ديگري است. فرهاد جام جهاني 2006 را به خاطر مي‌آورد آن روز كه پيرمردي در قامت دايي جوان و گلزن! در خط حمله تيم ملي قرار گرفته است و با نمايش اسفبار خود نزديك‌ترين دوستانش را هم به گروه مخالفان مي‌فرستد. با خود مي‌گويد: «من 3 سال ديگر 38 ساله خواهم شد. من آن روزها پير شده‌ام. نمي‌توانم براي تيم ملي مهره مفيدي باشم!» فرهاد در اعماق وجود خود صعود به جام جهاني فوتبال را قطعي مي‌داند. او معتقد است تيم ملي با كروش آينده درخشاني خواهد داشت. آينده‌اي شايد شبيه آنچه با ولاسكوي آرژانتيني در تيم ملي واليبال كشورمان مي‌بينيم. بايد كاري كرد تا اتفاقات جام جهاني 2006 دوباره تكرار نشود. همان فضاحتي كه علي دايي خالقش بود. حتي آن بازوبند كاپيتاني هم در دستانش سنگيني مي‌كرد. فرهاد نمي‌خواهد دايي دوم باشد؛ نه نمي‌خواهد. با خودش كلنجار مي‌رود. با دوستش تماس مي‌گيرد. دوستي كه تحولات زيادي در زندگي‌اش ايجاد كرده. دوستي كه فرهاد را مرد ديگري كرده است: «مي‌خواهم از تيم ملي خداحافظي كنم.» دوست لبخند مي‌زند و مي‌گويد: «تصميم خوبي است. درنگ نكن اسطوره مي‌شوي و اسطوره مي‌ماني.» مسيري كه آمده بود را دوباره تا خانه برمي‌گردد. قلم برمي‌دارد و شروع مي‌كند به نوشتن: «من فرهاد مجيدي از تيم ملي رفتم تا فرصتي ايجاد شود براي جوان‌ها. خداحافظ.»
***
و اين چنين فرهاد دوباره با تيم ملي، با روياهايش، با افزايش تعداد بازي‌هاي ملي‌اش و با افزايش تعداد گل‌هايش وداع كرد اما داستان همچنان ادامه دارد. فرهاد مي‌ماند تا شايد در استقلال افتخاري متفاوت را تجربه كند. اين همان فرهاد است كه امير قلعه‌نويي لحظه‌اي باورش نداشت. اين همان فرهاد است كه امير قلعه‌نويي نتوانست لحظه‌اي از او در جهت افزايش توان و قدرت تيمي‌اش بهره بگيرد. او حالا شاه مهره‌اي است در دستان پرويز مظلومي تا شايد به زودي خود را بر بام فوتبال آسيا هم ببيند. فرهاد با كوهي از انگيزه پيش مي‌تازد. پسري كه مجذوب سانترهاي خلاقانه مجيد نامجو در بازي ايران – الجزاير شد. مردي كه محمد مايلي را در اوج سختگيري مجذوب خود كرد. از نسلي كه با فوتبال گل كوچك خياباني با آن تكنيك‌هاي ساختگي و في‌البداهه دروازه‌هاي پيشرفت را به سوي خود گشود تا حتي هواداران ارتش سرخ هم از او به نيكي ياد كنند. اين همان فرهاد ژنرال خيالي است كه نه در حضيض بلكه در اوج كنار مي‌رود.

 

فرهاد مجیدی


استقلال --- ابومسلم

بلیط‌فروشی دیدار خیریه تیم‌های فوتبال ابومسلم خراسان و استقلال تهران از ساعت 8 صبح فردا آغاز می‌شود. عباس چمنیان، رییس هیات فوتبال خراسان رضوی در گفت‌وگو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) - منطقه خراسان، با اعلام این خبر افزود: بلیط‌فروشی از این ساعت در استادیوم تختی و مجموعه ورزشی قدس طلاب آغاز خواهد شد. وی ادامه داد: همچنین از ساعت 14 بلیط این دیدار خیرخواهانه در محل ورزشگاه ثامن‌الائمه(ع) مشهد به فروش می‌رسد. وی با بیان اینكه عواید بلیط‌فروشی این دیدار به زلزله‌زدگان آذربایجان شرقی اهدا می‌شود، افزود: هماهنگی‌های لازم برای این دیدار صورت گرفته و انشاءالله پس از مدت‌ها مشهد یك بازی متفاوت فوتبال را تجربه خواهد كرد. چمنیان خاطرنشان كرد: هماهنگی‌هایی نیز از سوی باشگاه ابومسلم برای سرویس‌دهی اتوبوسرانی انجام شده و مشكلی در این زمینه وجود ندارد. شایان ذكر است دیدار تیم‌های ابومسلم خراسان و استقلال تهران از ساعت 17 فردا در ورزشگاه ثامن‌الائمه(ع) برگزار خواهد شد


كاش بودي

 

كاپيتان يه دربي ديگه هم بدون تو گذشت...اين دومين دربي بود كه تو پيش ما نيستي..و دومين دربي كه ما نمي بريم..

 

يادش بخير دربي هاي قبلي...دربي 69 تو سال 89 ..يادش بخير..اون گلي كه زدي و بهانه اي شد براي اين شعار ما..سال 89 تو دربي 69....ياد اون 4 تا گلي كه براي ما زدي بخير...ياد اون 4 گلي كه باعث شد ما سوبله چوبله بشيم..همون 4 گلي كه باعث شد - به قول خودت - بشه رمزي ميون ما هوادارا و تو كاپيتان...

 

كاش بودي..كاش بودي تا برامون گل ميزدي...كاش بودي تا دربي رو ميبرديم..اگه بودي الان بجاي 4 تا دربي 6 تا دربي رو برده بوديم..نه 4 تا

 

اگه بودي هم دربي قبلي رو ميبرديم..هم اين دربي رو...

 

كاش بودي تا برامون گل ميزدي...كاش بودي تا دربي رو ميبرديم..از تيم هجومي ژنرال (!) كه چيزي نديديم...

 

اگه تو بودي حتما حتما برده بوديم...كاش بودي كاش...

 


 

نوشته شده توسط محدثه در شنبه یازدهم شهریور 1391 8 نظر |
بی تو....................
بی تو همینه داداشی...........بی توداغونیم  داداشی                                                                                                                            بی تو همه چی خسته کنندست....................                                                                                                                                                                                                                               بیتو مجبوریم باادمای خیانت کارسروکله بزنیم.                                                                                                                                                                                                                                                                            باادمای منافق.......................                                                                                                                                                                                                                                       ولی من بازم صبرمیکنم.........که برگردیو همه چی مث اول شه                                                                                                                                                                                                  که برگردیو.......من باتمام وجودم احساس خوشبختی کنم                                                                                                                                                                                                     داداشم منتظرمیمونم تابرگردیو همه بگیم که چه قدرهمه چی ارومه                                                                                                                                                                                                اونوقت هممونم خوشحالیم............                                                                                                                                                                                                                                                                                                                 دوسددارم داداشی ............قد همه ی خوبیات

                                                              
نوشته شده توسط کوثر در یکشنبه پنجم شهریور 1391 13 نظر |
نمونه ی یه بازی زیبا
اینم یه بازی زیبا روان و سرعتی از استقلال زمانی که پرویزخان و فرهاد تو تیم بودن
 
نوشته شده توسط سعید در شنبه چهارم شهریور 1391 6 نظر |
گزارش کامل بازی ششم

برای دیدن بقیه مطالب به ادامه مطلب مراجعه کنید

نوشته شده توسط سعید در شنبه چهارم شهریور 1391 3 نظر |
تیم کدوم یکی قشنگتر بازی میکنه؟؟؟

پرویزخان اگه تو بودی حداقل از بابت دربی خیالمون راحت بود

میدونستیم همه دربی هارو بدون حرف میبریم

اگه استثنائی هم بود و باخت میدادیم تا دقیقه ۸۰ بازی با یه بازی ناب برده بودیم اونم بدون بازیکنای اصلیمون

یادم میاد مخالفات همیشه میگفتن مظلومی ترسوست و تیماش قشنگ بازی نمیکنن

راستم میگفتن آخه میبینی الان تیم ژنرالشون چقد داره قشنگ بازی میکنه

میگفتن تو از لحاظ فنی صفری ولی من اعتقاد دارم تو بیستی

چون میدونم اگه تو این دربی بودی میدونستی که نباید به بیگ زاده بازی بدی

و اینم میدونستی تو این بازیا جای فرهاد خالیه

نوشته شده توسط سعید در جمعه سوم شهریور 1391 3 نظر |
بی تو..............
دوباره بی تو...........دوباره حسرت نبودنت...دوباره دلتنگی..........                                                                                                                                                                                                            داش فرهادم میدونم میدونی که چه قدر بی تو سخته........... تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com داش فرهادم میدونم که میدونی جای خالیتوهیچکس پرنمیکنه                                                                                                                                                                                        کاش بووووووودی.....................                                                                                                                                                                                                                                             خودت که میدونی داربی بی تو.........یه ستاره ی بزرگ کم داره                                                                                                                                                                                                 ولی من بازم صبرمیکنم..........منم مثل توبردمیخوااااااام                         تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com                                                                                        دوباره مثل همیشه دعامیکنم......واسه برداس اس.عشق مشترکمون                                                                                                                   rq27gtv9kqd36kelkf4.gif                                                                                                                                                                                                                          توی هردقیقه ی بازی به یادتم.........مثل همیشه.........                                                               تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com دوسددارم داداشی...............       k4f98pmg47zckp8pyl5p.jpg              
نوشته شده توسط کوثر در جمعه سوم شهریور 1391 7 نظر |
گزارش کامل بازی پنجم

برای دیدن بقیه مطالب به ادامه مطلب مراجعه کنید

نوشته شده توسط سعید در چهارشنبه یکم شهریور 1391 8 نظر |
دومین دربی بدون فرهاد
این دربــــــــــی هم بـــــــــــدون تـــــــــــــــــو ...

http://up.pnu-club.com/images/n2l0ec29wubfs9sb9.jpg


عید سعید فطر بر همه عاشقان مبارک

 

خدایا

 

 

عید  است و دلم خانه ویرانه، بیا /  این خانه تکاندیم ز بیگانه ، بیا

 

 

 یک ماه تمام مهیمانت بودیم /  یک روز به مهمانی این خانه بیا

 

 

عید فطر بر شما مبارک

 

نوشته شده توسط سعید در یکشنبه بیست و نهم مرداد 1391 11 نظر |
آیا فرهاد قبل از دربی به استقلال برخواهد گشت؟؟؟
به گزارش خبرنگار ورزشی باشگاه خبرنگاران، امیر قلعه نوعی خواستار حضور یک مهاجم در استقلال شده اما این تصمیم به دلیل شرایط نامناسب خط حمله انجام شده است اما در این میان مسئولان تیم موافق بازگشت فرهاد مجیدی به تیم هستند و امیر قلعه نوعی نیز مخالف این اتفاق است.

گفتنی است، اعضای هیئت مدیره تیم استقلال این بحث را در وزارت ورزش مطرح کرده اند و خواستار این هستند که شرایط برای بازگشت این بازیکن فراهم شود و قرار است برخی مسئولان نظر امیر قلعه نوعی را برای این امر جلب کنند.

 

دیگه وقتش رسیده هممون دست به دست هم بدیم و امیرو راضی به بازگشت فرهاد کنیم

 

 

باید از این فرصت نهایت استفاده رو کرد

 

 

فرهاد قبل از دربی هم میتونه اضافه بشه اما به شرط اینکه مثلا فریدون زندی ترانسفر بشه

 

 

به قطر

 

نوشته شده توسط سعید در شنبه بیست و هشتم مرداد 1391 8 نظر |
باخت2 بر صفر مقابل نفت و مصدوميت ميلاد...

 

 

ميلاد مصدوم شد و به احتمال زياد به دربي نميرسه...

پس كي تو دربي گل بزنه و دوباره از باباش كتك بخوره؟؟؟ 

كي دوباره انتقام نخوابيدن پارسال بعداز دربي رو از باباش بگيره...؟؟؟ 

كاش ميلاد مصدوم نميشد...كاش...

 

نوشته شده توسط محدثه در پنجشنبه بیست و ششم مرداد 1391 12 نظر |
عملکرد قابل توجه کاروان المیکی جمهوری اسلامی ایران
 
نوشته شده توسط سعید در دوشنبه بیست و سوم مرداد 1391 59 نظر |
ناعدالتی ها برای استقلال
فدراسیون جهانی تاریخ و آمار فوتبال ، رده بندی جدید باشگاه های جهان را اعلام کرد که بر اساس آن ، استقلال ایران با 120 امتیاز بهترین نماینده ایران و تیم 91 جهان شناخته شد .

پیش تر از این نیز فرهاد مجیدی محبوب ترین بازیکن 2010 جهان شده بود ؛ این عنوان در سال 2011 نیز به کاپیتان محبوب آبی ها اختصاص داشت اما به دلیل تخلف هواداران پرسپولیس در رای دادن ، این عنوان از فرهاد سلب شد .

استقلال 91 در ماه اخیر بالاتر از تیم های مطرحی چون رم ایتالیا و لیورپول انگلیس قرار گرفت . پر افتخارترین تیم ایران با داشتن 2 ستاره ی آسیایی ، برای قرار گرفتن در بین 100 تیم برتر جهان زحمات زیادی متحمل شده است . در این بین تلاش های مدیر محبوب آبی ها حاج فتح الله زاده قابل ستایش است . مدیر عاملی که چه با کادر فنی سابق ( پرویز مظلومی ) و چه با کادر فنی جدید ( امیر قلعه نوعی ) شاهکار کرده است . همچنین بازیکنان با تعصبی که بدون دریافت ریالی برای تیمشان از جان مایه گذاشته اند ؛ هواداران بی ادعایی که همواره یار دوازده تیم خود بودند . تلاش تمام ارکان باشگاه استقلال سبب شده ستاره ی کهکشان آبی از همتایان ایرانی خود سرتر باشد .

اما در این رده بندی پرسپولیس کجاست ؟ تیم پرویز مظلومی با فرهاد مجیدی ، با برد در 4 دربی ( و 4 گل مجیدی به تیم رقیب که اکنون تبدیل به نمادی برای هواداران استقلال شده است ) ، نقش به سزایی در جایگاه 273 تیم پرسپولیس دارد . رتبه ی 12 در لیگ و 273 در جهان برای لشکر شکست خورده ی سرخ ارزش زیادی دارد . تیمی که هنوز هم بعد از ماه ها به دنبال برد در ورزشگاه آزادی است .

مسئله ی دیگر بخشش هواداران متخلف تیم پرسپولیس است که کمیته ی استیناف با ناعدالتی این رای را صادر کرد . چرا ؟ آیا حق امیر قلعه نوعی که با تیم سابقش محروم شده بود ، بخشش با استقلال نبود ؟
آیا برگشت 2 امتیاز و عدم سقوط به لیگ یک ، خرید بازیکنان میلیاردی و اهدای پورشه به آنها ، بی پولی استقلال و رای کمیته استیناف ، استفاده از رانت دولتی نبود ؟

سازمان لیگ! صدا و سیما و کمیته ی داوران! آیا نادیده گرفتن گل صحیح گهر زاگرس و گل سوم صبا به پرسپولیس ، آفساید اعلام کردن گل سالم و 3 امتیازی زندی به مس ، پخش 60 دقیقه ی بازی پرسپولیس و 10 دقیقه ی بازی استقلال ، نا عدالتی نبود ؟

هواداران فهیم آبی های پایتخت و باشگاه حرفه ای استقلال ، همواره از این دست بی عدالتی ها زیاد دیده اند و البته بدون رانت و کمک نقدی دولتی ، همیشه موفق بوده و تاج آسیا لقب گرفته اند .

- نویسنده : سعید رحیمی
نوشته شده توسط سعید در شنبه بیست و یکم مرداد 1391 6 نظر |
گزارش کامل بازی چهارم

برای دیدن بقیه مطالب به ادامه مطلب مراجعه کنید

نوشته شده توسط سعید در چهارشنبه هجدهم مرداد 1391 6 نظر |
در شب های قدر مارو هم از دعای خیر خود بهره مند بسازید

بدون شرح!!!!!!!!!!!!!!!!

 

نوشته شده توسط محدثه در دوشنبه شانزدهم مرداد 1391 4 نظر |
به خاطر فرهادم
سلام . بنده کوثرss هستم. مجنون اس اس . این اولین پست بنده در این

وب گروهیه . خوشحالم که علاوه بر وب خودم اینجا کنار دوستای آبی

خودم هستم.                                          اومدم اینجا به عشق اس اس و فرهاد خودم .

                               

                  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com                            آخ خ خ

دوباره اسمش اومد....... دوباره من دلم گرفت.

                واسه غم نبودنت لازم نیس اسمت بیاد.یادتوهمیشه همراه ماست . 

     امشبم مثل همه ی شبا جای خالیتو احساس میکنم.

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

ولی عیب نداره مثل همیشه منتظرتم

قبول کردم بیام تواین وب گروهی چون برای توهرچی بنویسم کمه.

فعلاواسه امروزهمین قدربسه.خاک پای تموم ابی هاهستم.

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

 


میلاد امام حسن مجتبی (ع) مبارک باد

استقلال سرور لیگ ایران!!!!
سلام اس اســــــــــی هــآ؟

 

حالتون خوــبــه...

 

تبـــــریک اس اسیــــ هــا...

 

تیممـــــــون با 15 پله صعود ،  بالاتــــر از پورتو پرتغال در رده 91 جهان و ششم آسیا قرار

 

گـــــــرفت...

 

همچنین لنگ پلیس با 18 پــله صعود در رده 273 جهان قـرار گرفتـ..

 

مــا هنوزمـــ کــه هنوـزه ، سرور پـــــرسپــولیس هستــیم!!

 

البتــه سرور پورتو پــرتغال هم هستـیم !! :D

 

سرخکــی های بیچــاره ، هنوز تــازه تازه دارن صعود میکنن

 

بــاید برنـ با نسف و اینـ جور تیمــا کل کنن !!

 

نــه با سرورشــون

 

دوباره به همتون تبریکــ میگــــــــم امیدوارمــ  بیشــتر از اینــآ صعود کنیم

 


 


 

مخلص همه ی اس اســیا

 


گزارش کامل بازی سوم

برای دیدن بقیه مطالب به ادامه مطلب مراجعه کنید 

نوشته شده توسط سعید در چهارشنبه یازدهم مرداد 1391 8 نظر |
شهادت حضرت خدیجه (س) بر همه مسلمین تسلیت باد

دقیقه 7 بازی به احترام 7 مقدس همه سوت خواهیم زد

علت کاهش تماشاگر

گزارش کامل بازی دوم

برای دیدن بقیه مطالب به ادامه مطلب مراجعه کنید

فرهــــــــاد مجیـــــــــدی

 

فرهــــــــاد مجیـــــــــدی

 

 

فرهــــــــاد مجیـــــــــدی

 

     

دانلود کلیپ تشویق فرهاد مجیدی در استادیوم

 


حضوری پر شور

دلنوشته ها برای فرهاد
 

 

سلام داداشي ..نميدونم چرا وقتي دارم برات مينويسم نميتونم جلوي اشكامو بگيرم...اصلا نميدونم چي ميخوام برات بنويسم..نميدونم چي بگم..

 

 

از سناريو از پيش تعيين شده باند بازا...از مكتب حجازي..از بازوبند كاپيتاني..از چي...؟؟؟

 

 

فرهاد..كاپيتان هميشگي ما..خيلي دوست داشتم برگردي..نه تنها من..بلكه همه ي هوادارات ..همه كسايي كه تو براشون هنوز 7 مقدسي..هنوز اسطورشوني..هنوز براي ما بازوبند تو دستاي توئه..نميدونم نيومده پيش خودش چه فكري كرده..بشه كاپيتان؟؟ كاپيتان تيم بزرگي مثل استقلال؟؟؟؟ تا حالا يه روز بازي كرده كه بشه كاپيتان؟؟؟

 

 

 اگه تو هم نباشي تو استقلال بازم حقش نيست..حق كسي كه بيشتر از همه تو استقلال بازي كرده..حق پژمانه..حق ديگرون..

 

 

فرهاد .. كاپيتان هميشگي استقلال..خوشحالم كه زير بار حرفاي زور باند بازا نرفتي..نميدونم از اين بابت خوشحال باشم يا ناراحت..؟؟

 

 

خوشحالم چون نذاشتي تحقيرت كنند  و ناراحت كه تو ديگه تو استقلال نيستي كاپيتان..فرهاد اسطوره ما بعد ناصر خان..حقا كه شاگرد مكتب حجازي اي..

 

 

فرهاد...كاپيتان..7 مقدس..ميدونم بدون تو نميتونم ...اما اگه برميگشتي و بازوبند دست يكي ديگه بود طاقت نميوردم..

 

 

راست گفتي هوادارا خودشون قضاوت كنن..آره ما تشخيص ميدم...يه سناريو از قبل تعيين شده رو با به صلاح استقلال حرف زدن..ما اينا رو از هم تشخيص ميديم..ما ميدونيم تو برات بازوبند مهم نبود..تو برات اين مهم بود كه زير بار حرف اون باند باز نري..

 

 

فرهاد..كاپيتان..شاه ماهي..دوست داريم تا ابد ..تا ابد براي ما كاپيتان ميموني..كي ميخواد جواب گريه هاي منِ هوادار رو بده كي؟؟؟ آقاي باند باز؟؟؟ كسي كه به نا حق بازوبند رو از تو گرفت؟؟كي؟؟؟

 

 

آره داداشي ...قهرماني بي تو مزه نميده.. جام بايد با دستاي با غيرت تو بره بالا..

 

 

همه تا چششون خورد به آقاي ژنرال ( هه!) تو رو يادشون رفت..اسطوره بعد ناصرخان رو يادشون رفت..تو رو يادشون رفته يادشون رفته آهاي فرهاد مجيدي رو..

 

 

ازشون متنفرم متنفر...تنها جايي كه ميتونم حرفمو بزنم و  انگ استقلالي نبودن بهم نزنن همين جاست..

 

 

وقتي رفتي تنها جايي كه  ميتونستم حرفامو بگم گوشي ناصرخان بود..اما حالا هم اينجارو دارم..

 

 

هنوزم برات ميخونيم تو خورشيدي ولي غروب نداري آهاي فرهاد مجيدي...

 

 

هنوزم تو براي ما كاپيتاني ...يه بازوبند زرد دستته..شماره هفت تنت..داري بوسه بعد خوشحاليت رو ميكني...

 

 

هنوزم تو براي ما اين شكلي مثل اين عكس..نگا..

 

 


 

 


 

 

دوست دارم كاپيتان  فرهاد... تا ابد 

 

http://www.mohaddaseh7.blogfa.com/

 

 

برای دیدن بقیه دلنوشته ها به ادامه مطلب برید

 


فایل صوتی فرهاد در برنامه 90
 

 

 

 
صحبتهای فرهاد در برنامه نود امشب..
 

                                                       
 
 

شما هم فهمیدید؟؟؟ داشت با بغض حرف میزد...با بغضش دوباره نه تنها اشکای منو بلکه اشکای همه ی هوادارای استقلال رو در آورد..دوست داریم کاپیتان..
نوشته شده توسط محدثه در سه شنبه سوم مرداد 1391 5 نظر |
نقل و انتقالات
ورودی ها

بازی بعدی
بازی قبل
روزنامه استقلال جوان
روزنامه استقلال

فرهاد مجیدی

مصاحبه ای از فرهاد مجیدی درباره هاشمیان  

 

فرهاد مجیدی درباره خداحافظی هاشمیان از فوتبال گفت که از شنیدن این خبر شوکه شده است و تصور نمی‌کرد که فوتبال ایران به راحتی با خداحافظی هاشمیان کنار بیاید.
 

ادامه مطلب ...

بسم الله الرحمن الرحیم

یام تسلیت کاپیتان به زلزله زدگان شمال غرب کشور

فرهاد مجیدی کاپیتان محبوب و پیشین باشگاه استقلال، پیام تسلیتی به مناسبت زلزله اخیر در شمال‌غرب کشور منتشرکرد.



در متن این پیام آمده است:

فاجعه زلزله در استان آذربایجان‌ تمام دل‌های پاک را به درد آورد. به ملت بزرگ ایران تسلیت گفته برای حادثه‌دیدگان داغدار، تحمل و صبر و طاقت مسئلت دارم.

فرهاد مجیدی

آیا مجیدی نیم فصل به استقلال بر می گردد : رویا یا واقعیت ؟ 

در جلسه‌ای که دو شب پیش میان فتح‌ا...زاده و امیر قلعه‌نویی برگزار شد دو طرف به این نتیجه رسیدند که برای تقویت استقلال بایستی یک مهاجم جدید را در نیم فصل جذب کنند.

 

فرهاد مجیدی

دربی اومد، اما تو نیستی...

 

فرهاد مجیدی

ماس فتح الله زاده با مجیدی : احتمال بازگشت فرهاد استقلال !وضعیت خط حمله استقلال برای طرفداران رضایت بخش نیست به همین دلیل جای خالی او را بیش از هر زمان دیگری احساس می کنند.

فرهاد مجیدی

مجیدی در کلاس پیشرفته مربیگری انگلیس

 

فرهاد مجیدی

اینم یک عکس زیبا از بازی استقلال و ابومسلم

 

فرهاد مجیدی

 

پرویز برومند و پایان رافت 12 سال پس از درگیری در دربی، در کافه‌خبر مقابل هم نشستند. 
ناصر قراگزلو – حبیب افتخاری - میثم بهرامی/ وقتی اسم پرویز برومند می‌آید، خیلی‌ها یاد پایان رأفت می‌افتند! یاد آن مشتی که برومند به‌صورت رأفت زد. در آن دربی معروف، برومند به سمت رأفت رفت و مشتی نثار او کرد که هنوز هم از یاد خیلی‌ها نرفته. به بهانه حضور دوباره پرویز برومند در فوتبال و برای شنیدن خاطرات پایان رأفت، این دو بازیکن اسبق استقلال و پرسپولیس را دعوت کردیم تا پای حرف‌هایشان بنشینیم. اول قرار بود پایان رأفت و پرویز برومند همزمان به دفتر خبرورزشی بیایند و مصاحبه را با حضور هر دوی آنها شروع کنیم. بعد که وقت مصاحبه رسید، برومند تماس گرفت و گفت دیرتر می‌رسد. صحبت را با پایان رأفت شروع کردیم و اواسط حرف‌های او بود که پرویز برومند هم رسید. پایان رأفت مصاحبه را خودش شروع کرد و نگذاشت ما سؤال بپرسیم. 
رأفت‌: مردم از نحوه بازی کردن بازیکنان فعلی راضی نیستند. مردم این بازیکنان را در کوچه و خیابان می‌بینند. وقتی بازیکن ساعت 3 نصف شب می‌رود بیرون مردم او را می‌بینند و می‌فهمند که آنها برای تیمشان دل نمی‌سوزانند.*اتفاقاً اسماعیل حلالی هم گفته بازیکنان خوشگذرانی می‌کنند. 
به‌خاطر این است که پول زیادی به آنها می‌دهند. من از ملوان آمدم پرسپولیس. 5 سال در ملوان پدرم درآمد. سالیان سال ملوان برای خودش تیمی بود. من از این تیم باریشه آمده بودم. سال 72 که آمدم ملوان، 23 سالم بود. آن موقع اصلاً از پول خبری نبود. 
*چرا فوتبالت را خیلی دیر شروع کردی؟ 23 سالگی برای شروع فوتبال خیلی دیر است. 
علت دارد. علتش این است که الان در هر شهرستانی یکی دو باشگاه هست ولی آن موقع لیگی وجود نداشت. یک جام فلق بود که شهرستانی‌ها با هم بازی می‌کردند. تهرانی‌ها هم که با همدیگر بازی می‌کردند. ما در استان گیلان دو بار جام فلق را بردیم و با تیم آستارا قهرمان شدیم. با مینی‌بوس رفتیم بیرجند برای مسابقات مرحله نهایی جام فلق. 25 ساعت در راه بودیم. رسیدیم آنجا دیدیم پرده زده‌اند مقدم آقایان صالح‌نیا و سیروس قایقران را گرامی می‌داریم! فکر می‌کردند انزلی چون نفرات خوبی دارد و تیم قدرتمندی است قهرمان می‌شود. ما می‌گفتیم ما قهرمان شده‌ایم باور نمی‌کردند. باید از تهران نامه می‌زدند که آستارا قهرمان شده. در آن جام در تیم اردبیل، علی دایی بازی می‌کرد. 
*در جام فلق مقابل علی دایی بازی کردی؟ 
آن سال خوردم به سربازی و رفتم سردشت. اعزام شدم به منطقه و 20 ماه منطقه بودم. اصلاً فوتبال بازی نکردم. 
*می‌گفتند رأفت راننده تاکسی بوده که پروین او را آورده پرسپولیس. در اصل این ماجرای تاکسی پایان رأفت خیلی مشهور است. 
سال 76 که علی پروین خواست بیایم پرسپولیس، بازیکن ملوان بودم. اصلاً بگذار از اینجا شروع کنم که چند سال قبل از آمدن به پرسپولیس، از فوتبال قهر کردم و رفتم. 
*چرا؟ 
به‌خاطر مسائل خانوادگی و اقتصادی و فوتبالی. ملوان آن موقع پول نداشت و خیلی اذیت می‌شدم. از آستارا باید می‌رفتم تمرین و برمی‌گشتم. خیلی مسائل هست. می‌خواهم خلاصه کنم. یک سال و نیم، دو سال فوتبال را گذاشته بودم کنار. از ملوان رفتم و رفتم آستارا زندگی‌ام را ادامه بدهم. اصلاً نمی‌خواستم بازی کنم. زده شده بودم. یک سال و نیم از فوتبال دور بودم. رفتم یک کار تجاری انجام بدهم که مثلاً پولدار شوم ولی نه از کار تجاری سر درمی‌آوردم نه پول داشتم که بخواهم کار بزرگی انجام بدهم. 
*می‌خواستی چه کاری انجام بدهی؟ 
خرید و فروش کنم و پول دربیاورم. تجارت. این باعث شد سرمایه من کلاً از بین برود. ملوان هم رفته بود لیگ دو. دیدم باید دوباره برگردم به فوتبال. رفتم باشگاه ملوان و گفتم رضایتنامه من را بدهید می‌خواهم بروم فوتبال بازی کنم در تهران. رفتم سایپا و تیم‌های دیگر ولی گفتند چاق شدی و یک سال و نیم بازی نکردی و خلاصه من را نخواستند. رفتم پیش نصرت ایراندوست که تازه سرمربی ملوان شده بود. گفت کجا می‌خواهی بروی؟ ملوان خانه توست. 
*در چند سالگی می‌خواستی از فوتبال خداحافظی کنی؟ 
27 سالگی بود که قهر کردم. 
*خب ادامه بده. داشتی می‌گفتی که به ملوان رفتی. 
ملوان آن سال از لیگ آزادگان به لیگ دو سقوط کرده بود. بهمن صالح‌نیا هم از سرمربیگری تیم رفته بود و نصرت ایراندوست آمده بود که تیم را بیاورد لیگ یک. ایراندوست گفت من با تو مشکلی ندارم. بازیکن اینجا هستی. بیا به ما کمک کن. من هم تصمیم گرفته بودم دوباره به فوتبال برگردم. قبول کردم. روزی که آمدم ملوان مسیر آستارا تا انزلی را 150 کیلومتر می‌رفتم و 150 کیلومتر برمی‌گشتم. یعنی 300 کیلومتر. روزی 6، 7 ساعت فقط در راه بودم. 
*چقدر کرایه می‌دادی؟ 
150 یا 200 تومان. هر روز همین کار را می‌کردم. روزی که پسرم داشت به دنیا می‌آمد، نرفتم تمرین، جریمه شدم. آقای صالح‌نیا 5هزار تومان من را جریمه کرد. 5هزار تومان یک ماه خرجی زندگی من بود. یکی از دلایل قهر کردن من همین بود. ما این‌طوری فوتبال بازی کردیم. نصرت ایراندوست گفت بیا شروع کن. گفتم فرصت بدهید خودم را آماده کنم. 
*چند کیلو شده بودی؟ 
وزنم خوب بود. 6، 7 کیلو اضافه داشتم که زود کم کردم. بعد که آماده شدم، ‌برای ملوان بازی کردم و 14 تا گل زدم. تماشاگران ملوان به‌خاطر نتایج ضعیف تیم شده بودند 500 نفر. ما ذره ذره آنها را جمع کردیم و شدند 5 هزار نفر. 
*در چند مسابقه 14 تا گل زدی؟ 
در 10 یا 11 بازی. بازی آخر هما در اردبیل بازی داشت و ما در کرمانشاه مسابقه داشتیم. ما باید بازی را چهار بر صفر یا چهار یک می‌بردیم که با تفاضل گل می‌رفتیم بالا. تیم صعود کرد به جمع 8 تیم که از این 8 تیم دو تیم بروند لیگ دسته اول. ما یک نفر را داشتیم به نام دریادار فرهنگی. مدیرعامل ملوان شده بود. آدم خوبی بود. یک بازی داشتیم با بانک ملی که علی دوستی سرمربی بانک ملی بود و رضا رضایی‌کمال بازیکنشان بود. هوا بارانی بود و زمین گل‌آلود. الان نگاه نکن که زمین ملوان خوب است. الان AFC گیر داده درستش کردند. من 5 سال در ملوان بازی کردم یک بار نتوانستم دوش بگیرم. این‌قدر که آب ورزشگاه سرد بود و امکانات وجود نداشت. پیراهن هم نداشتیم عوض کنیم. داشتم بازی با بانک ملی را می‌گفتم. بین دو نیمه در رختکن من نشسته بودم روی زمین که دیدم کفشم پاره است. شماره پای من هم 44 بود. کفش کی به پای من می‌خورد؟ هیچ‌کس. آقا من چه کار کنم؟ بازی دارد شروع می‌شود. با بند و چسب شروع کردم به بستن کفش که پایم از کفش بیرون نرود. تازه این کفش هم برای یکی دیگر بود. برای مهدی حسینی بود که دفاع ملوان بود و کفش دومش را به من داد. آن سال من قراردادم 300هزار تومان بود. همان سال بازیکنان ملوان یک میلیون گرفته بودند. نیمه دوم را شروع کردیم. من یک گل با سر زدم. بازی که تمام شد دیدم ناخدا سازمند سرپرست وقت تیم آمد و گفت دریادار گفته فردا پایان رأفت بیاید دفتر نیروی دریایی در انزلی. صبح ساعت 8 بلند شدم و رفتم دیدم مراسم صبحگاه انجام شده و رفتیم داخل دفترش. صبحانه را با هم خوردیم. گفت از روزی که تو آمدی وضعیت تیم ما بهتر شده. می‌خواهم به تو 50 هزار تومان پاداش بدهم. این را تا همین الان توی دلم نگه داشته بودم. تا امروز ماجرای این 50 هزار تومان را به کسی نگفته بودم. گفت نه به‌خاطر گلی که زدی به‌خاطر تأثیری که در روند تیم داشتی. خلاصه تیم ما قهرمان هم شد و رفتیم لیگ آزادگان. تیمسار فرهنگی دوباره من را صدا زد. گفت بچه‌هایی که الان هستند مثل پورغلامی و فاضل غدیری و نادر عزت‌اللهی، کارمند نیروی دریایی هستند و یک حقوقی دارند و از کنار فوتبال هم یک پولی می‌گیرند. گفت به جای این دو میلیونی که قراردادت است، یک سهمیه تاکسی بدهیم به تو و بده با تاکسی برایت کار کنند که پول بگیری از آن. الان دو میلیون را بگیری حیف و میل می‌شود. 
*تاکسی چی بود؟ هیوندا؟ 
نه بابا. پیکان. پدرزنم را بردم که تاکسی را بیاورد، پدرش درآمده بود! ماشین توی راه دو بار خراب شد! ماجرای تاکسی این بود. سال بعد تیم ما در لیگ آزادگان بازی کرد. در لیگ آزادگان هم با اتوبوس به شهرستان‌ها می‌رفتیم. از مشهد داشتیم برمی‌گشتیم اتوبوس ما چپ شد. یک تکه از گوش عزیز اسپندار کنده شد. علی نیاکانی دنده‌هایش شکست. همه از جلوی اتوبوس می‌آمدیم بیرون. خودم توی کمرم کمی شیشه رفته بود و بخیه زدیم. یک‌شنبه توی گرگان داشتیم می‌رفتیم سیتی‌اسکن و دکتر، سه‌شنبه با استقلال بازی داشتیم! برای بازی با استقلال، نصرت ایراندوست گفت می‌خواهم تو را بگذارم جای پورغلامی در دفاع آخر. گفتم من در این پست بازی نکرده‌ام. گفت چرا، بیا دفاع بایست، من تو را 6ماهه می‌فرستم تیم‌ملی. گفت یادت است پریروز پابرهنه رفتی دفاع آخر بازی کردی در تمرین؟ گفتم بله. گفت فردا می‌شوی بهترین بازیکن زمین. گفتم چرا؟ گفت استقلالی‌ها توپ‌ها را سانتر می‌کنند و تو همه آنها را می‌زنی و می‌شوی بهترین بازیکن زمین. بازی یک بر یک مساوی شد و فردایش روزنامه‌ها نوشتند رأفت بهترین بازیکن زمین بوده. آن موقع علی پروین من را دیده بود و خوشش آمد. بعد که خواستم بیایم پرسپولیس، تاکسی را فروختم و دادم به ملوان برای پول رضایتنامه. 
*پس این‌طوری نبوده که بخواهی با تاکسی کار کنی؟ 
نه بابا این‌طوری نبود. من اصلاً گواهینامه نداشتم. برای همین به پدرزنم گفتم برود تاکسی را تحویل بگیرد و بیاورد. علی پروین که راننده تاکسی نمی‌آورد برای پرسپولیس. یک چیزی در رأفت دیده بود که من را خواست. آن موقع جاوید جهانگیری که در جام‌جهانی‌ همبازی علی پروین بود آمد به من گفت پروین تو را می‌خواهد. آن موقع موبایل نبود. دلال نبود. برایم پیغام فرستادند که بروم پرسپولیس. آمدم سورتمه. اول علی‌آقا من را نشناخت. بعد گفتند این پایان رأفت است. بلند شد و دست داد و گفت من تو را می‌خواهم. تاکسی را فروختم و دادم پول رضایتنامه‌ام. 
*ملوان، تاکسی را قسطی داد به تو؟ 
نه. ملوانی‌ها به جای پیش‌قرارداد به من تاکسی دادند. البته کار کردن با تاکسی که بد نیست. این هم یک شغل است. 
*از روزی که به سورتمه رفتی بگو. 
پروین هیچ صحبتی در مورد رقم قرارداد با من نکرد. گفت هرقدر لیاقتت باشد می‌دهیم. همان سال سپاهان من را با 15 میلیون می‌خواست. از طرف یکی از دوستان پیغام دادند به من که بیا اینجا. چون احمد مؤمن‌زاده داشت می‌رفت استقلال و گفتند پایان رأفت را بگیرید به جای او. من هم گفتم نه، می‌روم پرسپولیس. می‌خواستم به‌خاطر آن دورانی که خداحافظی کرده بودم، جبران کنم. 
*پروین در سورتمه چه حرفی به شما زد؟ 
پروین اول من را نشناخت. بعد که شناخت بلند شد گفت هیکل میکلت هم خوبه! گفت من تو را می‌خوام ولی چند نفر گفتند این پسره رو نیار پرسپولیس. گفت البته تا بیان تو رو بشناسن ما همه تیم‌ها را زدیم و قهرمان شدیم. 
*** 
در این لحظه پرویز برومند وارد کافه خبر شد. برومند پس از روبوسی با رأفت و احوالپرسی با او، وارد مصاحبه شد. 
*** 
*احساس نمی‌کنید استقلال و پرسپولیس الان خیلی راحت می‌بازند؟ 
رأفت‌: پروین به ما می‌گفت استقلال باید پرسپولیس را ببرد و پرسپولیس هم استقلال را. دیگر به هیچ تیمی نباید ببازید. 
برومند‌: الان خیلی راحت می‌بازند. البته باز هم باید این را بگویم که من نه استقلالی بودم نه پرسپولیسی. من طرفدار بازیکن بودم. مجتبی محرمی و محمدخانی و علیدوستی. عاشق این‌ها بودم. حمید درخشان. عاشق بازی‌اش بودم. حالا یک نکته خیلی جالب بگویم. جهانبخش جعفری که بازیکن پرسپولیس هم بوده، مربی شده و یک تیم دارد. زمانی که درخشان هم تیم داشت، تیم این دو نفر با هم بازی داشته‌اند، بعد درگیری می‌شود و جعفری به حمید درخشان می‌گوید تو کجای فوتبال بوده‌ای! من هر وقت یاد این حرفش می‌افتم خنده‌ام می‌گیرد. دو تا چیز هست که من را خیلی می‌خنداند. یکی آن بلوتوث که می‌گوید‌: آقای فردوسی‌پور چرا می‌خندی، یکی هم همین حرف جهانبخش جعفری. شنیدم او به خداداد عزیزی هم یک چنین چیزی را گفته. من راه‌آهن بودم که مصدوم شدم و تیم رفت مشهد. همان موقع به خداداد که در ابومسلم بوده گفته تو کجای فوتبال بوده‌ای؟ خداداد هم به میثاقیان فحش می‌داده که این کیه برداشتی آوردی؟ 
*الان در تیم لیگ یکی پارسه بازی می‌کنی؟ 
برومند‌: بله. آن موقع که جوان بودیم مربی گلر نداشتیم. از وقتی مربی گلر مد شد چند نفر بودند که با آنها کار کردم ولی این داود فعال که الان مربی دروازه‌بان‌های پارسه است خیلی خوب کار می‌کند. بعد از احمد سجادی بهتر از همه مربیانی بوده که من با آنها کار کردم. 
*حمید بابازاده خوب نبود؟ 
برومند‌: نه. بابازاده فقط با دست کار می‌کرد. مربی گلر نباید با دست کار کند. 
*ما می‌خواهیم در مورد آن دربی معروف صحبت کنیم. همان دربی‌ای که شما با مشت زدی توی صورت آقای رأفت. 
برومند‌: من این همه در فوتبالم خوب گلری کردم و رأفت هم این همه خوب گل زده. بیایید در مورد این‌ها صحبت کنیم. 
رأفت‌: آن بازی تمام شده. پرویز راست می‌گوید. در همان بازی 4 گل رد و بدل شد. در مورد آن 4 گل صحبت کنیم. 
برومند‌: آن دربی یکی از بهترین دربی‌ها بود. هیچ‌کس آن را نمی‌گوید. همه می‌گویند برومند و رأفت دعوا کرده‌اند. 
*به هر حال باید در مورد این مسائل هم صحبت کنیم. 
رأفت‌: خدا شاهد است همیشه گفتم آن دربی تمام شده. مردم یک دقیقه این صحبت‌های ما را می‌خوانند و تمام می‌شود. پس بهتر است دیگر در موردش صحبت نکنیم. 
*به هر حال ما باید در مورد این مسائل صحبت کنیم. فکر می‌کنید مردم چرا عادل فردوسی‌پور را دوست دارند؟ به‌خاطر این‌که همان چیزهایی را می‌پرسد که مردم دوست دارند. ما هم باید چیزهایی را بپرسیم که مردم دوست دارند. 
برومند‌: یکی نیست به فردوسی‌پور بگوید چرا این‌طوری صحبت می‌کنی؟ چرا جنجال درست می‌کنی؟ متأسفانه غیر از دایی و قلعه‌نویی هرکس رفته آنجا ترسیده و صحبت نکرده. 
*ناصرخان حجازی هم همین‌طور بود. یک بار فردوسی‌پور به او گفت چرا در دربی فلان بازیکن را تعویض کردی؟ حجازی جواب داد مگر باید به شما جواب بدهم؟ فردوسی‌پور دیگر حرفی برای زدن نداشت. 
برومند‌: فردوسی‌پور اگر فوتبال ایران را تکان می‌داد خوب بود. او فوتبال ایران را خراب کرده. 
پایان رأفت‌: حالا شما از دربی آخر صحبت کنید. اگر وقت شد در مورد آن دربی که دعوا شد هم حرف می‌زنیم. 
برومند‌: از این دربی 75 شروع کن که اگر می‌ریختی تو چرخ گوشت یک دانه فوتبالیست درست و حسابی از آن درنمی‌آمد. زمان ما تا دقیقه 20 از همه تیم‌هایی که جلویمان بودند جلو می‌افتادیم. الان فجرسپاسی می‌آید استقلال و پرسپولیس را می‌برد. آن‌هایی که فوتبال بازی کردند در استقلال و پرسپولیس، حرص می‌خورند که الان نیستند. ما الان چند تا ستاره می‌توانیم اسم ببریم؟ شما 5 تا را بگو. 
*البته فوتبالیست‌های فعلی ستاره نیستند. ستاره کاغذی هستند. 
برومند‌: من از پرسپولیس می‌گویم. چون آن‌هایی که دوستشان داشتم بیشترشان در پرسپولیس بودند. ستاره‌ها تداوم داشتند. الان اگر بخواهیم اسم ببرم، علی کریمی و فرهاد مجیدی و جواد نکونام و... دیگه بگو. شما بگو نفر چهارم کیست؟ 
*مهدوی‌کیا. 
برومند‌: مهدوی‌کیا ستاره یک دهه عقب‌تر است. الان 5 تا ستاره نداریم. برای اسم بردن از نفر چهارم به مشکل می‌خوریم. کریمی و مجیدی هر کدام نهایتاً یک سال دیگر و نکونام هم دو سال دیگر بیشتر بازی نمی‌کنند. دیگر کی می‌خواهد ستاره باشد؟ می‌دانی باید چه کار کنیم؟ باید 10 سال لیگ را تعطیل کنیم. 10 سال بروند عقب. با بازیکنان 12، 13 ساله کار کنند بلکه آنها یک چیزی بشوند. وقتی قرعه‌کشی جام‌جهانی‌ شد من گفتم رفتیم بالا. گفتم کروش چقدر خوش‌شانس است که تیمش به این تیم‌های ضعیف خورده. اما الان رنگ کروش پریده که اگر لبنان را بزنیم می‌رویم جام جهانی. یک زمانی این تیم‌ها آرزو داشتند بیایند استادیوم آزادی ما. این خجالت‌آور است. الان افتخار می‌کنیم که کروش را آوردیم. مگر او کی بوده؟ رفتم تمرین مربی دروازه‌بان‌های تیم‌ملی را دیدم گفتم منصور رشیدی، دستت را می‌بوسم! 
*ولی ویسی برعکس شما حرف می‌زد و می‌گفت کروش مربی خیلی خوبی است. 
برومند‌: من از نحوه صحبت کردن کروش بدم می‌آید. چرا این حرف را می‌زند که ما اگر لبنان را ببریم می‌رویم جام جهانی؟ من همه تیم‌های ایران را دوست دارم. بازی‌های آنها را می‌بینم. بازی ملی را می‌نشینم نگاه می‌کنم. الان کفرم می‌گیرد که این‌طوری شده‌ایم. گوشت تنم می‌ریزد که تیم‌ها چنین وضعیتی دارند. 
*چرا فوتبال ما به این حال و روز افتاده؟ 
برومند‌: یک سری می‌گویند پول فوتبال ما را خراب کرده. ولی نه، پول خراب نمی‌کند. پول برای کسی بد است که جنبه نداشته باشد. پول بد نیست. به نظرم یک سری خارجی‌های فوتبال پول باشگاه‌ها را به باد می‌دهند. یک نفر را از کشورش بیرون کرده‌اند آمده در ایران مربیگری می‌کند. کسی نمی‌بیند تمرین چقدر وقت می‌گیرد و چقدر سخت است. فقط پول را می‌بینند. 
*از پرسپولیس و استقلال بگو که چرا این‌قدر ضعیف شده‌اند. 
برومند‌: زمانی که ما بازی می‌کردیم کسی نمی‌گفت مساوی کنید. این را می‌شنیدیم که مردم می‌گویند به بازیکنان گفته‌اند دربی مساوی شود ولی واقعاً چنین خبری نبود. با این حال این اولین بازی بود که احساس کردم استقلال و پرسپولیس تحت تأثیر جو مملکت قرار گرفته‌اند تا این بازی مساوی شود. مساوی بدون روحی بود. 
*یعنی تلقین شده بود مساوی شود؟ 
برومند‌: فکر کنم بازیکنان به خودشان تلقین کرده بودند که اگر بازی مساوی شود بهتر است. اگر این بازیکنان کهکشانی‌اند ما از یک کره دیگر آمده بودیم! همین کهکشانی را هم فردوسی‌پور آورده. رئال‌مادرید کهکشانی را او انداخت سر زبان. ما می‌گوییم کهکشانی، آنجا خودشان به رئال و بارسا نمی‌گویند کهکشانی. 
رأفت‌: همیشه بازی‌های استقلال و پرسپولیس هیجان خاصی دارد. چه برای طرفداران و چه برای تیم‌ها. ما یک هفته قبل می‌دانستیم با استقلال بازی داریم و خودمان را می‌کشتیم. استادیوم کارگران سال 78 و 79 پر بود. 
برومند‌: مرغوبکار هم پر می‌شد. 
رأفت‌: تمرین آن‌قدر شلوغ می‌شد که تماشاگران تونل می‌زدند و ما از بین آنها می‌رفتیم به زمین چمن می‌رسیدیم. احساس می‌کردیم اگر مساوی کنیم ما را می‌کشند. خودمان را می‌کشتیم که برنده شویم. مگر می‌شد به استقلال گل زد یا موقعیت ساخت؟ خیلی سخت بود. 
برومند‌: اولین دربی را که بازی کردم، بعد از اینکه باختیم می‌خواستم فوتبال را بگذارم کنار. منصور پورحیدری آمد خانه‌ام و گفت تو باید ادامه بدهی. در تیم‌ملی خودم را زدم به کمردرد و نرفتم. از نظر روانی این‌قدر آمده بودم پایین که دوست داشتم از فوتبال بروم. اولین بازی هم بود که من پیش‌بینی کردم سه تا می‌زنم به پرسپولیس ولی یک گل خوردیم و باختیم. 
رأفت‌: از استرس نصف شب بلند می‌شدم 5 بار هم می‌رفتم دستشویی. می‌گفتم اگر نتوانیم ببریم چه می‌شود. 
برومند‌: اصلاً یک روح بزرگی را در من دمیده بودند. ناصر حجازی را خدا بیامرزد. می‌گفت تو در تمرین هم نباید گل بخوری. ما در تمرین با تیم خودمان روبه‌روی همدیگر بازی می‌کردیم. باخت یا گل خوردن معنی نداشت. 
رأفت‌: آن موقع این‌طوری بود، الان هم بازیکن معروفشان را ساعت 3 نصف شب در خیابان می‌بینند. مردم شب قبل از بازی با صبا بازیکن پرسپولیس را ساعت 3 شب در خیابان دیدند و به من زنگ زدند که این چه وضعی است؟ گفتم مگر من چه کاره پرسپولیس هستم که به من می‌گویی؟ ما اگر به استقلال می‌باختیم فردایش می‌خواستیم بیاییم تمرین با ترس و لرز از خانه می‌رفتیم بیرون. 
برومند‌: همین الان می‌توانم بگویم فرهاد مجیدی فوق‌العاده حرفه‌ای است. می‌دانید چرا؟ چون خوب می‌خوابید و استراحت می‌کرد و غذا می‌خورد. چرا فرهاد مجیدی توی دوران افت فوتبالش ستاره است؟ علی کریمی هم مشخص است که حرفه‌ای زندگی می‌کند. می‌دانی چرا؟ 
رأفت‌: علی کریمی و فرهاد مجیدی و مهدوی‌کیا از ایران رفتند بیرون و یاد گرفتند حرفه‌ای‌گری را. بیرون از ایران یاد گرفتند که باید چطور زندگی کنند تا موفق باشند. 
برومند‌: به نظر من به این ربطی ندارد. بازیکن خودش باید بداند که نباید نصف شب از خانه بیرون برود. باید شب قبل از مسابقه زود بخوابد. الان صبح و بعد از ظهر تمرین می‌کنیم، شب‌ها خیلی زود خوابم می‌برد. دیشب هر کاری کردم نیمه دوم بازی بارسلونا را ببینم نتوانستم. خوابم برد. من که تا حالا یک دقیقه هم از بازی‌های بارسلونا را از دست نداده‌ام، الان خوابم می‌برد. 
*البته قبلاً که خود شما هم زود نمی‌خوابیدید و زیاد بیدار می‌ماندید! 
برومند‌: قبلاً بله. اما الان که در پارسه بازی می‌کنم این‌طوری نیست. الان دوره زمانه عوض شده. من زنگ زدم به فیروز کریمی که بروم آهن بافق. طوری صحبت کرد که پشیمان شدم. من برای فیروز کریمی جوانی‌ام را گذاشتم. پایم شکسته بود با پای شکسته بازی می‌کردم. اصلاً درد حالی‌ام نمی‌شد. 
*خب حالا برویم سراغ آن دربی معروف که شما با مشت زدی پای چشم آقای رأفت. 
برومند‌: در تمام دربی‌هایی که من دیده‌ام و یادم می‌آید، آن دربی یک بازی فوق‌العاده زیبا بود. یک بازی سخت و غیرتی. عصبانیتی که در آن دربی برای من ایجاد شد به این دلیل بود که من تا آن زمان دربی را نبرده بودم. وقتی دو بر دو مساوی شدیم این اتفاق افتاد. بعد هم آن موقع جو دربی فرق می‌کرد. یک عکسی از آن دربی دارم که عمونصی و زرینچه من را گرفتند و آنها روی هوا بودند! آن‌قدر عصبانی بودم که اصلاً نمی‌فهمیدم چه کار می‌کنم. البته همان لحظه که این اتفاق افتاد من رفتم از آقاپایان معذرت‌خواهی کردم. چند دقیقه طول کشید ولی من رفتم بالای سر پایان و گفتم معذرت می‌خواهم ولی ناصر ابراهیمی و یکی دو نفر دیگر بودند که همان جا فحش بد دادند. نمی‌توانستم فکر کنم به هیچ عنوان. قدرت تفکر نداشتم. این باعث شد کسی جلودارم نباشد. 
رأفت‌: آن زمان هیچ تیمی دوست نداشت ببازد. من و مهدی هاشمی‌نسب در دربی خیلی درگیری لفظی و فیزیکی داشتیم ولی آخر دربی هم روبوسی می‌کردیم و تمام می‌شد. الان هم ماجرای مشت برومند تمام شده. من و پرویز سالیان سال است که رفیقیم. 
*چند وقت بعد از آن دربی همدیگر را دیدید؟ 
برومند‌: یک ماه نشد. 
رأفت‌: در مجموعه انقلاب بود که همدیگر را دیدیم. آنجا تمرین داشتیم. استقلال و پرسپولیس آنجا تمرین می‌کردند. جفتمان رفتیم سمت همدیگر. در مورد برومند این را هم بگویم که آن زمان همه می‌گفتند بعد از عابدزاده، برومند بهترین است. 
*آقای رأفت شما بعد از آن اتفاق مصاحبه کردی خیلی ناراحت بودی. گفتی ما از شهرستان آمدیم اینجا فوتبال بازی کنیم ولی ما را می‌زنند. 
رأفت‌: شرایط بعد از بازی فرق می‌کند. آن موقع عصبانی بودم. اگر یادت باشد ما را بردند امضا گرفتند. گفتند اگر کوچک‌ترین مشکلی در دربی باشد شما مقصرید. امضا کنید. یکی دو بار ما را بردند آنجا. هفت، هشت تا استقلالی و پرسپولیسی بودیم که با همدیگر رفتیم اما با این حال به‌خاطر عصبانیتی که وجود داشت درگیر شدیم. 
برومند‌: به من می‌گفتند لباس رنگی نباید بپوشی. من سه روز زندان بودم. اگر آقاپایان رضایت نمی‌داد من باید می‌رفتم زندان. 
*آقای رأفت، چون علی پروین گفت رضایت دادی؟ 
رأفت‌: نه. من فردایش مصاحبه کردم گفتم بازی بود تمام شد. بچه نیستیم که. ما یک عقبه داشتیم. در تیم‌های بزرگی بازی کرده بودیم. بچه نبودیم که به‌خاطر این مسائل چیزی را به دل بگیریم. البته الان هم اگر علی پروین را ببینم بغل دستش نمی‌توانم حرف بزنم! پرویزجان تو وقتی آقای پورحیدری را می‌بینی چه حسی داری؟ 
برومند‌: نمی‌توانم کنار دستش بایستم و صحبت کنم. من وقتی در استقلال بودم یک ساعت زودتر می‌رفتم سر تمرین که نیم ساعت بیشتر حجازی را ببینم. عاشق بودیم. 
*حمید استیلی آمده بود اینجا و گفت الان پشیمانم که چرا با محمد نوازی درگیر شدم. 
برومند‌: حمید استیلی و محمد نوازی با همدیگر به دادسرا رفته بودند. یعنی کسی که باید رضایت می‌داد کنارش بود ولی در مورد من، پایان رأفت کنارم نبود. با این حال آقای رأفت آمد آنجا رضایت داد. تازه آقای قالیباف که آن موقع رئیس پلیس بود، گفت رأفت رضایت داده ولی مدعی‌العموم هم شاکی است از تو و باید بمانی! البته بعدش علی‌آقا و آقای فتح‌ا...‌زاده آمدند دادسرا وساطت کردند که بیشتر در زندان نمانیم. بعد از آن محرومیت 6 ماه تمرین کردم که رباط کتفم هم پاره شد و دیگر نتوانستم بازی کنم. 
*الان پشیمان نیستید که آن روز دعوا کردید؟ 
برومند‌: هرچه فکر می‌کنم می‌بینم ‌شأن و شخصیت من نبود که این اتفاق بیفتد. خیلی به خانواده پایان فکر کردم و عمیقاً ناراحت شدم. بعدش رفتم معذرت‌خواهی کنم که افراد دیگری من را تحریک کردند. کاش آن مشت را نمی‌زدم. 
رأفت‌: خدا شاهد است بعد از این اتفاق نمی‌توانستم با خانواده‌ام بروم بیرون. می‌دانی چقدر به من فحش می‌دادند. 
برومند‌: من همین الان هم دوباره معذرت‌خواهی می‌کنم. آقاپایان من را ببخش. یک بار دیگر معذرت می‌خواهم. 
رأفت‌: آن زمان بچه‌ام کوچک بود. نمی‌توانستیم برویم بیرون. مردم به ما فحش می‌دادند. 
برومند‌: الان این‌ها را می‌گویی، من دوباره شرمنده می‌شوم. 
*آقای برومند! مردم به شما هم فحش می‌دادند؟ 
من یک بار پدرم را بردم استادیوم. گفت وقتی توپ می‌گرفتی فحش خواهر و مادر می‌دادند. وقتی هم که نمی‌توانستی بگیری، فحش خواهر و مادر می‌دادند. می‌گفت پس اینها چطور طرفداری هستند؟ دیگر بعد از آن پدرم نیامد استادیوم. گفت توپ بگیری یا نه، فحش می‌دهند. می‌نشینم داخل خانه و صدای تلویزیون را هم کم می‌کنم. 
رأفت‌: من 5 سال برای ملوان بازی کردم بعد رفتم پرسپولیس. بعد یک بار رفتیم با ملوان بازی کردیم، هواداران ملوان فحش دادند. عادت کردیم. من عادت کردم. جلوی 100 هزار تماشاگر که بازی می‌کنی یک عده فحش می‌دهند و یک عده تشویق می‌کنند. البته الان هرکس من را می‌بیند می‌گوید پرویز چه کار می‌کند؟ من هم می‌گویم حالش خوب است. مردم پرویز را دوست دارند. ورزشکاران را دوست دارند. 
*الان چرا در دربی دعوا نمی‌شود؟ 
برومند‌: به‌خاطر این‌که کسی تعصب ندارد. 
رأفت‌: الان فوتبال قدرتی نیست و سرعتی هم نیست و تکنیک هم که تو سر توپ زدن نیست. من الان یادم نمی‌آید که یک فوروارد بخورد زمین. همه توپ می‌خواهند. پس چه کسی می‌خواهد توپ بگیرد؟ بازیکنان بارسلونا در 5 ثانیه توپ را از حریف می‌گیرند. زمان ما پروین می‌گفت دو تا دفاع وسط استقلال کاری نکنند. من فوتبال را ول می‌کردم و آنها را می‌چسبیدم. می‌گفتم وظیفه است. الان هرکس وظیفه‌اش را انجام بدهد خوب می‌شود ولی این‌طوری نیست. هافبک‌ها این‌قدر می‌دویدند که نگو. در دفاع کسی نمی‌توانست رد شود. فردای آن دربی که ما با گل علیرضا اکبرپور به استقلال باختیم، علی پروین به ناصر ابراهیمی گفت خودم تمرین می‌دهم. سه تا هفت دقیقه بازیکنان را من تو من گذاشت. گفت قلم‌بند هم کسی نبندد. امکان دارد پا بشکند، دست بشکند. هرکسی هم نمی‌تواند، برود. دیگر بالا آوردم. نمی‌گویم چند نفر بالا آوردند ولی همه حرف گوش می‌دادند. 
*آقای برومند! شما یک‌دفعه از فوتبال محو شدی و دوباره برگشتی. از خودت بگو که چه چیزی باعث شد ناگهان کنار بروی و چه چیزی باعث شد برگردی؟ 
بعد از محرومیتی که برای آن دربی برایم در نظر گرفتند 6 ماه تمرین کردم. سال بعد رباط کتفم پاره شد. یک سال طول کشید تا خوب شود. 9 ماه هم در دستم پلاتین بود که نمی‌توانستم آن را تکان بدهم. بعد رفتم راه‌آهن و آمدیم لیگ‌برتر. حالا توکل به خدا. 
*نگفتی چه شد که از فوتبال رفتی؟ 
برای هرکس مشکلاتی به‌وجود می‌آید. من هم یک شکست خوردم در زندگی. از این خیلی ناراحت شدم که خیلی افراد نمی‌دانستند چه اتفاقی در زندگی رخ می‌دهد و همین‌طوری حرف می‌زدند علیه من. حرف‌های آن آدم‌ها باعث شد برگردم. با این سن می‌خواهم تودهنی بزنم به آن افراد. هدفی که دارم در مرحله اول همین موضوع است، بعد هدفم فوتبالی است. یک تشکر ویژه هم باید از امیر عابدینی بکنم. ضمناً جا دارد اینجا این را بگویم که من واقعاً فکر نمی‌کردم مهدی پاشازاده این قدر بار فنی بالایی داشته باشد. خوشحالم که او دارد تلاش می‌کند. مطمئنم که توی فوتبال موفق می‌شود. اگر به او اعتماد شود، خودش را ثابت می‌کند. داود فعال هم مربی دروازه‌بان‌های ماست که می‌تواند جزو بهترین‌ها باشد. مثل او کسی را ندیدم. آقای پژمان بیک‌‌زاده مربی بدنساز پارسه هم کارش خوب است و می‌تواند در کارش موفق باشد. از خانواده‌ام، پدر و مادرم که این 3، 4 سال من را تحمل کردند، از همسرم و خانواده‌اش هم تشکر می‌کنم. از دوقلوها تشکر می‌کنم. پارسا و پارسیا دو پسرم هستند که فوتبال را می‌بینند ولی پدرشان را نمی‌بینند. 
*آنها هم قرار است فوتبالیست شوند؟ 
پارسا فوتبالیست خیلی خوبی است. دو تا چکش بزن تو سر من که قدم کوتاه شود، دقیقاً همین است. من فقط مانده‌ام چه کسانی می‌خواهند الگوهای بچه‌های الان باشند. واقعاً متأسفم. من در تیم‌ملی جوانان گلر بودم ولی در تیم جوانان خودمان فوروارد بازی می‌کردم. دو سال آقای گل جوانان تهران شدم. همین الان مدعی‌ام که بهتر از کسی هستم که کهکشانی پول گرفته. همین الان مدعی‌ام در خط حمله. 
*آقای رأفت! شما هم اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید. 
تشکر می‌کنم که من و پرویز را روبه‌روی هم گذاشتید. امیدوارم پرویز بتواند در پارسه موفق باشد. می‌روم و بازی پارسه را حتماً می‌بینم. 
برومند‌: راستی علیرضا امامی‌فر الان در پارسه است. خیلی خوب است. الان از خیلی از این بازیکنان لیگ‌برتر بهتر بازی می‌کند. 
*راستی آقای برومند! شما رابطه خوبی با طباطبایی نداشتی؟ 
برومند‌: نه بابا. مشکلی نداشتیم. طباطبایی باسیاست بود. الان گلرهای لیگ‌برتر را می‌بینم، اکثر آنها جسارت ندارند از دروازه خارج شوند. گلر باید جسارت داشته باشد. باید از دروازه بیرون بیاید. جسارت اولین چیزی است که یک دروازه‌بان باید داشته باشد. 
*اتفاقاً ادموند بزیک هم می‌گفت در مسابقه آرارات با پرسپولیس زمانی که با عابدزاده تک به تک شده بود، ابهت عابدزاده او را گرفته و طوری شوت زده که توپ اوت دستی شده! 
برومند: نمی‌خواهم از خودم تعریف کنم ولی همین الان کسی جرأت نمی‌کند بیاید شوت بزند. از بچه‌ها پرسیدم، می‌گویند یک جذبه خاصی داری. چه چیزی ممکن است باعث این شود؟ جسارت و قد و هیکل و آمادگی بدنی است. این‌ها را داشته باشی خوب است. عابدزاده 5 سال آخر فوتبالش ابهتش بود که بازی می‌کرد و موفق بود. رأفت‌: با آن پای خراب بازی می‌کرد و ابهتش بود که دروازه را نگه می‌داشت.

خشن ترین و بدترین صحنه ای که جواد نکونام در زندگی با آن مواجه شد،چیست؟

 
www.ojnews.ir همه انسان ها در زندگی شخصی خود لحظات تلخ و شیرینی دارند.لحظاتی که شاید تا آخر عمرشان آن صحنه ها را فراموش نکنند. 

به گزارش اوج نیوز،اینکه برای همه انسان ها اتفاقات خوبی رخ دهد،آرزوی ماست اما بعضا رخ می دهد که دست تقدیر اتفاقات ناخوشایندی را رقم می زند. 

فوتبالیست ها نیز از این قاعده مستثنی نیستند.آنها خود یا صحنه های ناخوشایندی را تجربه کرده اند یا شاهد بروز این صحنه ها برای دیگران بوده اند. 

جوادنکونام که این فصل با سروصدای فراوان به استقلال پیوست از جمله افرادی است که شاهد یک اتفاق ناگوار بوده است.او در پاسخ به این سوال که خشن ترین و بدترین صحنه ای که به چشم دیده،چه است،می گوید:"بچه که بودم روز اول عید تصادف وحشتانکی در اتوبان آزادگان دیدم.یک مینی بوس از جاده خارج شده ودر گودال افتاده بود.هیچ وقت آن صحنه تا اخر عمر یادم نمی رود که مردم چگونه جان می دادند." 

او ادامه می دهد:"من خیلی بچه بودم و کاری از دستم برنمی آمد اما پدرم از ماشین پیاده شد و به کمک آنها رفت."

عابدینی:ژوزه نمي‌تواند با بازيكنان تعامل ايجاد كند /فرهاد مجيدي حاضر است سرش برود ولي استقلال نبازد

 
www.mashreghnews.ir به گزارش مشرق، امير عابديني هرگونه مشكل با رويانيان را تكذيب مي‌‌كند و مي‌گويد: اگر حرفي مي‌زند جنبه پيشنهاد دارد نه بيشتر و نه كمتر در ثاني من اگر حرفي مي‌زنم به پرسپوليس علاقه دارم و دوست ندارم ناكامي آن را ببينم. مصاحبه اين مدير با 90 را مي‌خوانيد: 


امروز بعضي جرايد عليه شما موضع گرفته‌اند و شما را محكوم به كم‌حافظه بودن كرده‌اند. آيا شما به استانكو بيش از اندازه فرصت داديد؟ 

اول از هر چيزي بايد بگويم من كم‌حافظه نيستم بلكه بعضي از دوستان شما در بعضي از جرايد اطلاعات نادرست دادند و براساس اين اطلاعات غلط آمار اشتباه به مردم مي‌دهند. بايد ابتدا خدمت اين آقايان بگويم كه استانكو از ميانه راه آمد و جاي يورگن گده را گرفت. تيم من 9 امتياز يا 11 امتياز كم داشت كه استانكو در سيستم 2 امتيازي آن موقع توانست با سيستم «1-6-3» يا مساوي بگيرد يا پيروز شود كه در نهايت با 51 امتياز تيم را قهرمان كرد، پس او اصلا نباخت كه بخواهم به او فرصت بدهم يا نه. اما فصل بعد اگر در 4 بازي اول نتيجه نگرفت نبايد هيچ وقت براي او ضرب‌الاجل تعيين مي‌كردم چون او مربي تيم قهرمان بود و تيمش دچار يك افت كوتاه شده بود و شما ديديد كه سال بعد هم با آن شروع بد تيم را قهرمان كرد چون كارش را بلد بود. اما امروز قضيه ژوزه خيلي با استانكو فرق مي‌كند و قابل قياس نيست. 

چرا شما مي‌گوييد ژوزه بايد برود و ديگر براي او فرصت قائل نيستيد؟ 

ژوزه سرمربي بزرگي است او مقام‌هاي زيادي را كسب كرده ولي خيلي از سرمربي‌هاي بزرگ دنيا در تعامل با بازيكنان تيم جديدي كه مي‌روند، مشكل پيدا مي‌كنند. اين طبيعي است يك مربي يك زمان نمي‌تواند با بازيكنان ارتباط برقرار كند و در نهايت نتيجه گرفتن براي او سخت مي‌شود. الان ژوزه هم با اين مشكل مواجه شده است. او نتوانسته با بازيكنان تعامل ايجاد كند. 


پيشنهاد شما چيست؟ مربي ايراني بيايد يا خارجي؟ 

من در اين خصوص اظهارنظر نمي‌كنم. به نظرم ايراني خارجي بودن مربي مهم نيست. مربي اي بايد بيايد كه تيم را به لحاظ روحي رواني از بحران خارج كند. 

اين‌كه مي‌گويند بازيكنان كم‌كاري مي‌كنند را قبول داريد؟ 

اصلا من به چنين چيزي اعتقاد ندارم. هيچ وقت بازيكن در كار تيمش نمي‌گذارد. كساني كه چنين اظهارنظري مي‌كنند از فوتبال هيچي نمي‌دانند. بازيكن خودش را خراب نمي‌كند چون بازي‌هاي ليگ ويتريني است براي عرضه پس بازيكن براي بهتر شدن مي‌درخشد تا بيشتر ديده شود و سال بعد قرارداد بهتر ببندد. 

پس چرا پرسپوليس با اين بازيكنان نتيجه نمي‌گيرد؟ 

من معتقدم كه بعضي از اين بازيكنان هنوز هويت پرسپوليسي نگرفته‌اند. بازيكن بايد هويت بگيرد تا بعدا بتواند بهترين بازي‌اش را ارائه دهد. الان مهدوي‌كيا و كريمي هويت پرسپوليسي دارند چرا كه اسطوره‌اند ولي پولادي، ماهيني، حسيني و بنگر هنوز

فرهاد مجیدی

رفتى و خوابيدى، پس آسوده بخواب كه اينجا هم همه خوابند! خواب در خوابند و..

كى گفته تو مرده اى؟ تو و مرگ؟ اين حرف ها را نزن پيرمرد از تو بعيد است. تو نمرده اى، تو فقط خوابيده اى! پا شده اى رفته اى آن گوشه نه چندان شلوغ، نه چندان خلوت شهر براى خوابيدن.

خوابيده اى پيش نام آوران شهر و خوابيده اى و خوابيده اى!

•••

كِى شد يك سال؟ نگفتمت خواب، خواب مى آورد پيرمرد؟ نگفتمت چشم كه بستى، خواب كه رخنه كرد به جانت، شيرين مى شود به كامت؟ نگفتمت سر مگذار بر سينه خاك سرد، خاك سخت؟ چگونه خوابت برد در چينش سنگريزه و كلوخ؟ آهاى دروازه بان! دريبلت نكند اين خواب لعنتى؟ نگفتمت بترس از اين مهاجم بى رحم؟ چرا گفتمت اما تو خنديدى و بى لباس و دستكش پا سفت كردى روى خطِ خواب و خوابيدى و خوابيدى!

•••

خبرت هست كه در شهر چه ها مى گذرد؟ خبرت هست كه آش همان است و كاسه همان و كاسه ليسان همان؟! خبرت هست كه هنوز هم هشتِِ انديشه ها گروى نٍُه جهالت هاست؟ تو چه مى دانى در اين يك سال خواب آسوده ات چه ها كه نكشيده فوتبال اين سرزمين! خوابت خواب باد كه رفتى و خوابيدى مبادا نوشت باز نيش شود بر تن ناكسان. رفتى و خوابيدى، پس آسوده بخواب كه اينجا هم همه خوابند! خواب در خوابند و بيدارى پيشكش فرداى نيامده شان است.

ناصر حجازي درگذشت

تصوير

فرهاد مجیدی

مدیر عامل استقلال معتقد است که قزل آلای لیگ برتر را در ترکیه به قلاب انداخته است.
به گزارش خبرآنلاین؛علی فتح الله زاده در ترکیه برای دقایقی با جواد نکونام گفت و گو کرد.او بر این عقیده است که ماهی قزل آلای لیگ برتر را به قلاب انداخته است(نکونام که نمیاد ایران ولی تو این عکس کریم هم هست خداکنه اون بیاد!!!) 


راستی فردا تولد بردیاست(اشتباه شد)

فرهاد مجیدی

سلاااااااااااااااااااااام

خوفید؟؟؟؟؟؟

اگه گفتین امروز چه روزیه؟؟؟؟؟؟

امروز تولد بردیا جونمه!!!

خوب میریم سراغ تولد...

шарики             шарики                   шарики

تولد تولد تولدت مبارک!!

مبارک مبارک تولدت مبارک!!

 

             шарики               шарики

خوب اینم از گروه موسیقی...

                                                               م       م          

آقایون خانوما همه بیاین وسط...

 

                             

 

 

اینم از کیک....

خوب حالا نوبت چیه؟؟؟؟

نوبت کادو هاست...

                 

 

                           

بردیا جونم امیدوارم ۱۰۰۰ سال زنده باشی وایشالا یه فوتبالیست بشی لنگه ی بابات...

 

 

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netبازم شادی و بوسه ، گلای سرخ  و میخکتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netمیگن کهنه نمی شه تولدت مبارکتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netتو این روز طلایی تو اومدی به دنیاتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netو جود پاکت اومد تو جمع خلوت ماتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netتو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روزتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netاز آسمون فرستاد خدا یه ماه زیباتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netیه کیک خیلی خوش طعم، با چند تا شمع روشنتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netیکی به نیت تو یکی از طرف منتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netالهی که هزارسال همین جشنو بگیریمتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netبه خاطر و جودت به افتخار بودنتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netتو این روز پر از عشق تو با خنده شکفتیتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netبا یه گریه‌ی ساده به دنیا بله گفتیتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netببین تو اسمونا پر از نور و پرندستصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netتو قلبا پر عشقه، رو لبا پر خندستصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netتا تو هستی و چشمات بهونه‌است واسه خوندنتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netهمین شعر و ترانه تو دنیای ما زنده‌استتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netواسه تولد تو باید دنیا رو آوردتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netستاره رو سرت ریخت، تو رو تا اسمون بردتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netتولدت عزیزم پراز ستاره بارونتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netپر از باد کنک و شوق، پر از اینه و شمعدونتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netالهی که همیشه واسه تبریک امروزتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netبیان یه عالم عاشق، بیاد هزار تا مهمونتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net


امروز یه روزقشنگه...

روزی که فرهادم چشماشو رو این دنیای خاکی باز کرد...

روزی که همه ی گل های دنیا از بودن اون شاکی شدن!

روزی که دنیا بوی بهشت گرفتـــ

امروز  تولد ۳۵ سالگیه فرهاده... 

هوررررررررررررررررررررررررررررررراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

میخوام که قشنگی امروزو با شما تقسیم کنم.....

اول از همه این کارت پستال زیباتقدیم به فرهاااااد...عزیزترینمـــ

                                                                          

تولدت مبارک،خوش اومدی ستاره

اگرچه ازراه دورهیچ فایده ای نداره

شمعهاروروشن کن وبه جام دوتاروفوت کن

نمیشه پیشت باشم فقط برام سکوت کن

تواین روزطلایی نگو کمی غم داری

بدون که دیوونه ای به نام مهدیس داری

تولدت مبارکککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککک

 چندین سال پیش…


امروز  بود که پا به این دنیا گذاشتی...


خدا یکی از فرشته های زیبا و مهربانش را به این دنیا هدیه داد...


تویی آن هدیه ی زیبا از طرف خدا برای این دنیا...


بهار تو را دید و تو شدی آغاز زیباییها...


بهار تو را دید و تو شدی آغاز شکفتن گلها....


از همان روز خدا تو را به من داد ، عشق تو را در قلبم مثل رازی پنهان قرار داد...


سالهایی نیز که تو نبودی اما عشق تو بود قلبم پر از آرامش و عشق و محبت بود...


میدانستم یکی مثل تو به این دنیا آمده و در راه است ، و این دل من است که خودش میداند و چشم انتظار است...


لحظه ی به دنیا آمدن تو ، لحظه شکفتن غنچه ای است در میان گلبرگهای سرخ قلبم که گلستان میکند باغ وجودم را...
در لحظه آمدنت دنیا به سوی تو مینگرد تا لحظه شکفتن زیباترین گل را ببیند و آمد روزی که که یک قلب عاشق مثل قلب من این گل زیبا را از شاخه اش بچیند و در گلدان وجودش بگذارد!


خدایا هر چه آفریدی برایم یک طرف ، این فرشته ی زیبا را که به من هدیه دادی یک سوی دیگر...


آرزوی من همیشه همین سو بوده ، این فرشته ی زیبا از آغاز تولدش در قلب من بوده
که اینگونه قلب من در روز میلادش پرتپش و شاد است ...

 هر تپشش فریاد عشق و آواز است
که میزند با هر تپش فریاد عشق، عزیزم تولدت مبارک ،هدیه من به تو یک دنیا عشق!

بازم همون گروه موسیقی و همون رقاص هارو دعوت کردم...

           

   م         م      

 

         

          

 

 

 

بیشتر از این منتظرتون نمیذارمــ میریم سراغ پذیرائی:

هر چی میوه میخواید بردارید.. تعارف نکنید

     

خب .. اینم کیک تولد فرهاد که تعداد شمعاش شماره لباسشه!!!(الهی قربونش برم)

                     

           

اینم یکی دیگه...

 

ط

نوش جونتون ... فقط زیاده روی نکنید

و اما هدیه ی من واسه فرهادعزیــــــــزم..

                                                     

حالا تو خماریش بمونین که توش چیـــــــــــه...؟!

 

امیدوارم سال دیگه با خودش تولدشو بگیریم 

 

 

ودرنهایت...

در مراسم جشن پيراهن باشگاه استقلال شماره‌هاي بازيکنان اين تيم در ليگ دوازدهم مشخص شد.

بنابر پيشنهاد قلعه‌نويي شماره 12 به عنوان شماره هواداران استقلال انتخاب شد. شماره پيراهن

باشگاه بازيکنان استقلال به ترتيب زير است:


1 - سيدمهدي رحمتي

2- خسرو حيدري

3 - ساموئل

4- اميرحسين صادقي

5- حنيف عمران‌زاده

8- مجتبي جباري

9- آرش برهاني

10- ميلاد مي‌داودي

11- امين منوچهري

14- کيانوش رحمتي

15- محمد انصاري

16- ميثم حسيني

17- ميثم بائو

18- هاشم بيک‌زاده

20- سياوش اکبرپور

21- آرمنت طهماسبيان

22- سيدحسين حسيني

28- مهران قاسمي

30- رودريگو توزي

32- فريدون زندي

33- پژمان منتظري

35- هادي ريش‌اصفهاني

37- فابيو جان‌واريو

39- بابک جباري

40- علي حمودی

شماره ۶ و ۷ برای جواد وفرهاد خالی گذاشته شد.....

 

فرهاد مجیدی به خاطر بازوبند کاپیتانی به استقلال نیامد! شاید در نگاه اول دلیل دلیل خوبی برای نیامدن به استقلال نباشد اما زمانی که خوب به عمق مطلب نگاه کنیم دلیل نیامدن مجیدی را متوجه می شویم.

آلکس فرگوسن مربی بزرگ دنیا در مورد کاپیتانی می گوید: در کشورهای مختلف  بازوبند را به دلایل مختلف به بازوی بازیکنان می بندند،در ایتالیا بازوبند را به مسن ترین بازیکن تیم می دهند، در اسپانیا بازوبند به محبوب ترین بازیکن تیم تعلق می گیرد و در انگلستان به پرسابقه ترین بازیکن تیم.

در همه کشورهای دنیا هم تقسم بازوبند بر طبق این 3 شرایط است،یا بازیکن سنش از بقیه بیشتر است و به احترام بازوبند را به او می دهند(مثل رائول در شالکه)، یا بازیکن محبوب هواداران است و به خاطر ارتباط خوبش با هواداران بازوبند را می گیرد(مثل مسی در آرژانتین یا رونالدو در پرتقال)، یا به دلیل کسوت و سابقه ای که در تیم مطبوع خود دارد بازوبند به او تعلق می گیرد( مثل دل پیرو یا زانتی یا مالدینی یا پویول و یا.......)

در هیچ جای دنیا هم دادن بازوبند جدای از این سه شرایط نیست(بجز پرسپولیس که بازیکن در اولین بازی خود بازوبند را به بازو می بندد!!!!!) شاید به نظر خیلی ها بازوبند تنها یک تکه پارچه باشد،اما اینگونه نیست چرا که نشان دهنده احترامی است که سرمربی و مسئولین تیم به بازیکن خود می گذارند، و زحمات او را در تیم خود ازج می نهند.

فرهاد مجیدی هر سه این شرایط را دارد،یعنی اگر کاپیتان برحسب محبوبیت اتنخاب شود فرهاد از همه محبوب تر است، اگر برحسب سابقه در استقلال باشد فرهاد از همه پرسابقه تر است و اگر هم برحسب سن باشد باز هم فرهاد از همه مسن تر است،پس چرا به او بازوبند را نمی دهند؟؟ این بی احترامی به بازیکن تلقی نمی شود؟؟ مسئله اصلی بازوبند نیست،مسئله این است وقتی که بازوبند را به بازیکنی که محق آن است نمی دهند چه تضمینی وجود دارد که در طول فصل حق او را بدهند؟؟ چه تضمینی وجود دارد که در طول فصل نخواهد او را جلوی هوادار قرار دهند؟؟

جواد نکونام را همه دوست داریم و خود من به شخصه برای آمدن هیچ بازیکنی به استقلال به اندازه نکونام خوشحال نشدم اما بر حسب چه ملاکی بازوبند را به نکونام دادید؟؟ خوشحال می شوم بدانم!

در پایان آقای قلعه نویی به فکر بازی هایی باش که مهاجمان تیم گل نمی زنند و سکوها ندای فرهاد مجیدی را سر می دهند، به فکر حواشی ایجاد شده از این قضیه باش، قشری که به ورزشگاه می آیند اکثر نوجوان هستند و زمانی که مهاجمین گل نزنند ناخوآگاه یاد فرهاد مجیدی و رفتار شما در قبال او می افتند!!

ما هوادارا یه کاری میکنیم که بخاطر این کارت به غلط کردم بیفتی آقای قلعه مرغی!!!!!!!!!!

دیگر برایم مهم نیست اگر عده‌ای نمی‌خواهند ببینند که مشکل تو بازوبند نیست...

دیگر برایم مهم نیست اگر عده‌ای تا دیروز سنگ تو را به سینه میزدند و امروز همانها بدترین توهین‌ها را نثارت میکنند...

دیگر برایم مهم نیست اگر عده‌ای تو را، گذشته تو را،زحمات تو را فراموش کردند و چه زود فراموش کردند...

می‌خواهم بدانی که هنوزم برای من نماد تعصب و غیرتی

می‌خواهم بدانی که همیشه منتظر آمدنت میمانم

می‌خواهم بدانی من و بسیاری دیگر هنوز دوستت دارند و فراموشت نکرده اند

.............

خداحافظ کاپیتان

..................

خدا به همراهت هفت دوست داشتنی

مثل برق و باد گذشت...

فرهاد به استقلال برنگشت...

از استقلال دور ماند...

 شاید تاوان اشتباهش در جدایی از استقلال فصل قبل را می پردازد...

 شاید هم چوب شاگرد حجازی بودن را می خورد...

بهرحال حجازی محبوب نیست... لااقل در میان پادشاهان امروز... و مجیز گویانشان...


برای درهمی یا شاید قراردادی با سرداران... البته ابتدایش با دعای فرج...


شاید خیلی ها ندیده باشند... یا شاید نخواهند ببینند... ولی ما دیده ایم و شنیده ایم بزرگوار...


یادمان هست فاصله ی مردانگی و یارو بودن مجید جلالی چند ماه کوتاه بود ... ما که یادمان نرفته با واعظ اشتیانی جنگی راه انداختی چون در اسیا اخر شدی... ما که یادمان نرفته از کجا فهمیدی فلان خبرنگار حرام (...) است...


برایت خاطره ای میگویم از روزگاری شاید دور...


استقلال بود و الوصل... تو رو ی نیمکت استقلال جا خوش کرده بودی برای سه سال... پشتوانه ی قرارداد سه ساله ات چه بود ،نمی دانم... ولی اطمینان دارم موفقیت هایت نبود... اخر بزرگتر از تو هم، این مدت فرصت برای عرض اندام در استقلال نداشتند...


فرهاد در ان روز به استقلال گل زد... و به اندک شادی پرداخت... دلگیر شدی بزرگوار... از اینکه فرهاد استقلالی برای گل زدن به تیم سابقش شادی می کند... هرچند کوتاه باشد... راست هم گفتی... فرهاد نباید شاد می بود... ولی هرچه باشد او هنوز جوان بود...

روزگار گذشت... سال 1391...


به استقلال برگشتی... همان تیمی که قرار بود سال قبلش در پلی اف لیگ قهرمانان به ذوب اهن ببازد...

 ولی خب بهرحال نشد... ولی خدا را شکر دعای فرج خواندن هایت سبب فرجی شد برای اخر فصل...

تا هییت مدیره ی متعهد با حضوری خودجوش در خانه ات، تمنا کنند که بیایی... امان از این عشق که تو را حتی از کشاورزی هم دور میکند... و نمی توانی روی هوادارن استقلال را زمین بزنی...


امدی به استقلال... گفتی امده ام برای کمک... و به کمک همه نیاز دارم... باورمان شد... گفتیم اگر دوستش نداریم لااقل سکوت کنیم... چون دیده بودیم دوستانت را... هواداران دو اتیشه ات را... البته فقط وقتی می باختیم یا مساوی می کردیم... سال قبل و سال های قبل... بهرحال ما استقلالی هستیم...


فرهاد مجیدی سال قبل رفت... درست زمانی که استقلال و مظلومی بشدت به او نیاز داشتند...

تو هم هرچند وقت یکبار میروی و دوباره تشریف میاوری...

ایا تا بحال از خودت پرسیده ای چرا فرهاد از خودت محبوب ترست؟

ایا پرسیده ای بچه ای بنام فرهاد مجیدی که هنوز یک تار مویش سفید نیست چرا از منی که کلی جام در کارنامه دارم خواهان بیشتری دارد؟


برایت شرح نمی دهم بزرگوار... چون زبانم مو در اورده...


فقط یک جمله...


فرهاد با همه ی اشتباهاتش ، بود یا نبود...روحیه بود... فرهاد در تیم دیگری بود و پیراهن ابی بر تن 4 را نشان داد... همان دل ابی ها را بدست اورد... ولی تو وقتی در تیم دیگری بودی... دستانت را مشت کردی... روزی که مشت دلت وا شد ان روز دوست داشتنی خواهی شد...

 

ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﻟﻨﮕﯽ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﮐﺮﯼ ﻣﯿﺨﻮﻧﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ ﺗﯿﻤﺶ ﮐﻬﮑﺸﺎﻧﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻬﺶ ﻧﺨﻨﺪﯾﺪ،ﻣﺴﺨﺮﺵ ﻧﮑﻨﯿﺪ. ﺁﺭﻭﻡ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺎﺗﻮﻥ ﺑﻪ ﺁﺭﻭﻣﯽ ﻣﻮﻫﺎﺵ ﺭﻭ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯿﺪ ﮐﻪ ﺣﻖ ﺑﺎ ﺍﻭﻧﻪ .!
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﻟﻨﮕﯽ ﺑﺎ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﺑﺮﺍﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ ﺷﯿﺶ ﺗﺎﯾﯽ ﻫﺎﺍﺍﺍﺍ،ﺷﻤﺎ ﻓﻮﺭﺃ ﭼﻬﺎﺭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﻧﺸﻮﻥ ﻧﺪﯾﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﺁﺭﻭﻡ ﺍﻭﻧﻮ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯿﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻪ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﺷﻪ.ﻗﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﻟﻨﮕﯽ ﻫﺎﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﺪ،ﻟﻨﮕﯿﺎ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻧﺪ . ﻫﺮ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻧﺎﺭﻭ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺑﮕﯿﺪ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﻮﻥ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺷﺘﯿﺪ ﺟﺎﯼ ﺍﻭﻧﺎ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻟﻨﮓ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﯿﺪ.!ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﺍﻭﻧﺎﺭﻭ ﺳﻮﺭﭘﺮﺍﯾﺰ ﮐﻨﯿﺪ،ﯾﻪ ﺷﺎﺧﻪ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺩﺳﺘﺎﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺩﻭﺭ ﮐﻤﺮﺷﻮﻥ ﺣﻠﻘﻪ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺁﺭﻭﻡ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﺸﻮﻥ ﺑﮕﯿﺪ " ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺗﻮ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭ ﭘﺮ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﭘﺮ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭ ﺗﺮﯾﻦ ﺗﯿﻢ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻫﺴﺘﯽ ."!!!ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﻟﻨﮕﯽ ﺑﺎ ﺟﺪﯾﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﺰﻧﻪ "ﻋﻠﯿﯿﯿﯿﯽ ﯾﻪ ﺩﺍﯾﯽ "ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺍﻭﻧﻮ ﻫﻤﺮﺍﻫﯽ ﮐﻨﯿﺪ،ﻧﺬﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻏﺮﺑﺖ ﮐﻨﻪ.!ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﺩﺳﺘﺎﺵ ﺭﻭ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺘﻮﻥ ﻭ ﺍﺯﺵ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﯿﺪ،ﺍﺯ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺟﺎﻡ ﻭﻻﯾﺖ ﺑﺮﺍﺵ ﺑﮕﯿﺪ،ﺍﺯ ﺷﯿﺚ ﻭ ﻧﺼﺮﺗﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺑﮕﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﻭ ﺷﺮﯾﻔﯽ ﻋﻠﯽ ﭘﺮﻭﯾﻦ ﻧﺪﯾﺪﯾﺪ.! ﺑﻪ ﭼﺸﻢ یک ﻣﺠﺮﻡ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻟﻨﮕﯿﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻨﯿﺪ،ﺍﯾﻨﺎ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻦ،ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ .! ﺍﻣﮑﺎﻧﺎﺕ ﻧﺒﻮﺩﻩ،ﮐﺴﯽ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺑﺪﻩ ﮐﻪ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﯾﻌﻨﯽ چی ،ﺣﻖ ﺩﺍﺭﻥ ﮐﻪ ﻟﻨﮕﯽ ﺑﺎﺷﻦ .!ﻓﺸﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺭﻭﯼ ﺍﻭﻧﺎ ﻫﺴﺖ. ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺍﻭﻧﺎﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ. ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﻬﻤﻮﻧﻤﻮﻥ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ،ﺑﻌﺪ ﺩﺭﺑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﯿﺪﺍﺷﻮﻥ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﺪ. ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﻦ ﻗﺪﺭﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﺪ،ﺷﺎﯾﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ ﺑﺎﺷﻪ!

دریغا در این روزگاران چهار
سیَه کرد بر لُنگیان روزگار
چنان اوفتادش به خشتک چهار
که هر چهار بُرجش شده تار و مار
ز چرخ چهارم فلک داد زد
که زاییده اند لنگیان زیر بار
بیا لنگیا شش نویس و ببر
در کوزه ی عمه ی خود گذار
تو که یک ستاره نداری به سر
سر او برِ تاجدارت چه کار؟
همانا همان بِه که خامش شود
به رزم اندرون مرد هیچی ندار
شنیدی که فرهاد کُوه کن چه گفت؟
که شیرین کند این چهار زهرمار
برو خوش نشین گوشه مستراح
که با آفتابه نشیند به صحبت تغار
چو گردد جهان پاک از رنگ سرخ
تو ای ابر اردیبهشتی بر ایران ببار

فرهاد مجیدی

 

 


تبریک میگم به همه ی هواداران استقلال که امروز تونستند بهترین داربی عمر خودشون رو تماشا کنن بدون اینکه یک موقعیت هم داشته باشیم.

برهانی؟ اکبرپور؟ بیگ زاده؟ و ... حتما این  بازیکنان رو باید بهترین بازیکنای زمین بنامیم آقای مربی؟!

تیمت این بود؟ بدون شک این تیم از تیمه فصله گذشته ی استقلال پر مهره تره و تردیدی هم در این موضوع نیست،شاید بعضی ها بگن فرهاد رو نداره! اما دلیل نمی شه چون همین کادر فنی به صراحت اعلام کرد که هیچ نیازی به حضور مجیدی نیست.

حتی در داربی 69 که تیم پیروزی در جدول شرایط بهتری نسبت به استقلال داشت به این بدی جلوی اونا که بازی نکردیم هیچ،تونستیم بازی رو ببریم.

بله،امروز تاکتیک تیمه شما رو دیدیم! 1-سانتر 2-سانتر 3-اوت!!! و تشکر هم میکنیم از زحماتتون.

پرویز مظلومی که این همه به سیستم بازیش ایراد میگیرن بعضی ها،در همه ی داربی ها از تیمه لنگ سر تر بود حتی اون بازی که باختیم.

نمیدونم دیگه باید چی بگم... این دومین داربی بود که فرهاد حضور نداشت و نبردیم...

خب در آخر راهی جز تشکر از بازیکنان و کادر فنی باقی نمی مونه که90 دقیقه هوادار رو با ترس گل نخوردن از تیمه رده 16 جدول سر جاش میخکوب کردن